۴/۰۹/۱۳۸۸

یوهان اشتراوس ( Johann Strauss II )




یوهان اشتراوس (Johann Baptist Strauss, Johann Strauss, Jr., یا Johann Strauss the Younger) آهنگسازی اتریشی و ملقب به پادشاه والتس بود . آثار او بیشتر شامل آهنگ هایی برای رقص و اپرتا می شد . او در طول عمر در حدود 500 والس ، پولکا و کوایدریل ، چندین اپرتا و یک باله نوشت . او نقشی اساسی در رواج و محبوبیت والس نزد مردم داشت .
پدر او ، یوهان اشتراوس پدر ، ترجیح میداد که بزرگترین پسرش بانکدار شود و او را از تمرین موسیقی منع می کرد اما یوهان از فرمان پدر سرپیچی کرده و مبانی موسیقی را نزد جوزف دچسلر و نحوه نواختن ویلون را نزد آنتون کولمن فرا می گیرد . یوهان اشراوس پدر دو پسر دیگر به نام های ادوارد و جوزف داشت که آنان هم به نوبه خود موسیقیدانان برجسته ای شدند هرچند که به اندازه برادر بزرگترشان محبوبیت و شهرت نیافتند .
می گویند که :
روزی یوهان اشتراوس پدر ، پسرش را در حال تمرین ویلون دیده است و پس از آن هر روز او را شلاق میزده و میگفته که من موسیقی را از تو بیرون میکشم ! البته به نظر میرسد که پدر او بیشتر خواستار دیدن زندگی مرفه پسرش بوده و سعی میکرده تا او را از آینده یک موسیقیدان فقیر مصون نگاه دارد .
در همان زمان بود که یوهان اشتراوس پدر ، خانه و خانواده خود را رها کرده و زن جوان دیگری را به همسری می گیرد و با او زندگی میکند . پس از آن یوهان اشتراوس پسر با حمایت مادرش پله های ترقی موسیقی را یک به یک طی میکند و به موسیقیدانی بزرگ تبدیل می شود .
مجسمه ای از یوهان اشتراوس در وین پایتخت اتریش


ابتدا او در هنرستان خصوصی یک تئوریسین به نام پروفسور جاوخین هافمن ثبت نام می کند ؛ جایی که مدرسین او خیلی زود به استعداد یوهان پی می برند . او با پشتیبانی پروفسور هافمن ، آنتون کولمن و جوزف دچسلر برای خود ارکستری کوچک تشکیل می دهد و شروع به اجرا می کتد . پس از مدتی او حتی از پدر خود نیز مشهورتر شده و دیگر کسی سراغ آثار و اجرا های یوهان اشتراوس پیر نمیرفت . پس از آن اشتراوس تور هایی در کشور هایی مانند : اتریش ، لهستان ، آلمان گذاشت و در تمام این کشور ها کنسرت اجرا کرد و حتی موسیقی خود را به ماورای اقیانوس اطلس درآمریکا فرستاد و در آنجا نیز طرفدارانی پیدا کرد .

از دیگر تحسین کنندگان آثار او می توان به « ریچارد واگنر » و « ریچارد اشتراوس » اشاره کرد . از ریچارد اشتراوس نقل شده : من هرگز چهره خندان این نابغه وینی را فراموش نخواهم کرد . همچنین او دوستی نزدیکی با « یوهانس برامس » آهنگساز مشهور داشت .
او در سال 1862 با خواننده ی اپرایی به نام « جتی ترفز » ازدواج کرد ، این ازدواج تا زمان مرگ جتی در سال 1878 پایدار ماند و تنها شش هفته پس از مرگ همسر اولش او با بازیگری به نام « آنجلیکا دیتریچ » ازدواج نمود که البته به دلیل اختلاف سنی زیاد ، توقعات بالای آنجلیکا و بی تفاوتی او به اشتراوس پس از اندکی به طلاق انجامید .
سر انجام در بهار 1899 او به بیماری عفونت ریوی دچار شد و در سوم ژوئن همان سال در سن 73 سالگی در گذشت . به دلیل مرگ او آخرین باله ی او به نام « آسکن برودل » یا همان سیندرلا نا تمام ماند که در سال 1900 توسط « جوزف بایر » تکمیل شد .
امروزه نیز بسیاری از رهبران ارکستر مشهور جهان مانند « کلمنس کلاوس » ، « هربرت فون کارایان » و « ریکاردو موتی » به تقلید از اشتراوس تور های دور دنیا برگزار می کنند و گاهی هم به احترام او از سنت های وی در هنگام رهبری ، مانند نگه داشتن ویلون در دست پیروی می کنند .


مقبره ی یوهان اشتراوس در وین




ادامه مطلب

سونات پیانو احساسات ( Pathétique Piano Sonata ) از بتهوون

«Piano Sonata No. 8 in C minor, op. 13»* معروف به سونات احساسات ( Pathétique ) ، از سونات های معروف بتهوون است که در سال 1798 ، در 28 سالگی توسط او نوشته شده . گفته می شود که او این اثر را به دوستش شاهزاده کارل وان لیچنوفسکی** تقدیم کرده است .
سونات پاحساسات - که یکی از مشهور ترین آثار زمان حال او نیز هست - از اولین شاهکار های بتهوون بود که شهرت بسیاری را در آن زمان نصیب خود کرد . این اثر بارها و بار ها توسط پیانیست های حرفه ای نواخته شد و همچنین در بسیاری از فیلم ها نیز ، به عنوان موسیقی متن مورد استفاده قرار گرفت . ***
موسیقیدان به دلایل زیر عقیده دارند که این سونات را بتهوون از« Piano Sonata No. 14 in C minor, K.457»**** اثر موتزارت اقتباس کرده است .
  1. هر دو در یک گام یعنی سی مینور نوشته شده اند .
  2. موومنت های دو اثر بسیار شبیه به یکدیگرند .
هرچند که موسیقی بتهوون از نظر سبک ایده تفاوت عمده ای با موسیقی موسیقیدانانی مانند هایدن و موتزارت دارد .

موومنت ها
این سونات نیز مانند بسیاری از سونات های بتهوون نظیر «طوفان» و «مهتاب» دارای سه موومنت به شرح ذیل است :


موومنت اول :« گریو »
اولین و طولانی ترین موومنت سونات است . 4 میزان نخست کاملا بیانگر این هستند که آهنگساز زیر نظر هایدن آموزش دیده چرا که به شیوه هایدن میزان نخست را دو بار با اندکی تغییر تکرار کرده است . از دیگر خصوصیات موومنت این است که بتهوون در این موومنت برخلاف دیگر سونات های مینور گام ، که نت های مینور را در E flat اجرا میکنند ، با استفاده از روشی غیر معمول نت های مینور را در e-flat minor اجرا کرده است .

دانلود کنید :
Grave—Allegro di molto e con brio.Mp3
Grave—Allegro di molto e con brio.Mp4

موومنت دوم : « آداجو کانتابیله »
این موومنت با ملودی کانتابایل مشهوری آغاز می شود . این موومنت سه بار نواخته می شود . گام در بار اول تماما در سی مینور ،در بار دوم از F minor به E-flat Major ودر بار سوم از A-flat minor به E Major تغییر پیدا میکند .

دانلود کنید :
Adagio cantabile.Mp3
Adagio cantabile.Mp4

موومنت سوم :« روندو : آلگرو »
با ملودی ریتمیک آغاز می شود و تا هشت میزان 2/2 ادامه دارد . در سه گام E-flat ، A-flat و در نایت C Major نواخته می شود .




____________________
*سونات پیانو در دو مینور اپوس 13
**Karl Alois, Prince Lichnowsky شاهزاده اتریشی
*** نمونه آن در فیلم The Man Who Wasn't There از برادران کوئن
**** پیانو سونات شماره 14 در دو مینور ک.457
- تمامی ویدئو ها اجرای فردی کمپف می باشد .
-می توانید سه موومنت را در یک فایل از اینجا دانلود نمایید .

اصطلاحات


ادامه مطلب

سونات پیانو طوفان ( Tempest Piano Sonata ) از بتهوون

سونات شماره 17 بتهوون در ر مینور اپوس شماره 31 شماره 2 ( Piano Sonata No. 17 in D minor, Opus 31 No. 2 ) در سال 1802 توسط لودویگ وان بتهوون ساخته شد . معمولا از این سونات تحت عنوان "سونات تمپست " به معنای طوفان یاد میشود . البته این نام را خود بتهوون به سوناتش نداده بود بلکه یکی از دوستان او به نام آنتوان شیندلر پس از مرگ او مدعی شد که این سونات از یکی از نمایشنامه های شکسپیر به نام طوفان اقتباس شده و از آن پس این سونات طوفان نام گرفت .
این سونات در سه موومنت نوشته شده و اجرای آن حداقل 25 دقیقه زمان می برد . هر سه موومنت در یک گام مشخص نوشته شده .


موومنت اول : لارگو-الگرو
دانلود کنید :
Largo - Allegro.mp3
Largo - Allegro.mp4

موومنت دوم : آداجیو
دانلود کنید :
Adagio.Mp4

موومنت سوم :آلگرتو
دانلود کنید :
Allegretto.mp3
Allegretto.mp4


ادامه مطلب

سونات پیانو مهتاب ( Moonlight Piano Sonata ) از بتهوون

« Piano Sonata No. 14 in C-sharp minor "Quasi una fantasia", Op. 27, No. 2 » مشهور به مهتاب یا مونلایت در سال 1801 توسط لودویگ وان بتهوون نوشته شده است به عنوان یکی از مشهورترین قطعات تک نوازی پیانو در تاریخ موسیقی شناخته شده است .گفته می شود که بتهوون این سونات را به یک کنتس 19 ساله به نام جولیا گوجیاردی تقدیم کرده است . نام مهتاب را یکی از منتقدان او به نام لودویگ رلشتاب در 1832 به آن داد . این سونات مشهورترین سونات بتهوون بعد از سونات تمپست در میان آثار بتهوون است و برخی معتقدند که موومنت سوم این اثر حکایت از عشق دیوانه وار آهنگ ساز به این کنتس و امید به ازدواج با او دارد .




موومنت اول : آداجیو سستنوتو

این موومنت از سه موومنت های اثر با استفاده از حالت تاکیدی نت‌های ملودی و در ترکیب با بخش‌های دیگر اثر، یا مقایسه با آنها می‌تواند به نوعی احساس حضور در یک قبرستان یا حتی قرار داشتن درون یک قبر را برای شنونده تداعی کند. نوازنده می‌تواند با ظرافت کامل و حتی بدون استفاده از پدال پیانو این بخش را اجرا کند. در واقع تنظیم پیانو در این قسمت به نوعی شبیه تنظیم آهنگ برای سازهایی مانند گیتار است.



موومنت دوم : آلگرتو

موومان دوم اثر بسیار کوتاه است و به‌نظر می‌رسد بیشتر برای ایجاد ارتباط بین بخش اول و سوم سونات و به عنوان یک پُل در نظر گرفته شده‌است تا یک موومان مستقل. احساس در این بخش پررنگ‌تر است و حالت متفکرانه بخش نخست، به تدریج ناپدید می‌شود و شنونده را برای پذیرش جنب و جوش بخش سوم آماده می‌نماید.

دانلود کنید :
Allegretto.Mp3
Allegretto.Mp4


موومنت سوم : پرستو آجیتاتو

در این موومان دو تِم متفاوت دیده می‌شود: نخست، یک تم تند و سریع که براساس به کارگیری نت‌های تاکیدی است و تم دوم که در مقابل آن دارای فرم بزمی‌تری است. این دو تم به طرز استادانه‌ای با یک دیگر ترکیب شده و یک توفان احساسی را ایجاد کرده‌اند.




دانلود نسخه pdf سه موومنت کامل .


__________________

کلیه آهنگ های این پست اجرای ویلهلم کمپف می باشد .
ویلهم کمپف یکی از بزرگترین آهنگسازان و پیانیست های جهان معاصر بود که در سال 1991 در گذشت .او آثار باخ ، لیزت ، شوپنموتزارت را بسیار دلنشین اجرا می کرد ولی شهرت او بیشتر به خاطر اجرا های بی نظیر آثار و سونات های لودویگ وان بتهوون و فرانس شوبرت بود . شومن و
اصطلاحات

ادامه مطلب

ولفگانگ آمادئوس موتزارت ( Wolfgang Amadeus Mozart )




بزرگترین موسیقیدان عصر خود بود . به عنوان آهنگساز در شکل های مختلف موسیقی به استادی رسیده بود - اپرا،سنفونی،کنسرتو،موسیقی مجلسی ،آواز ، پیانو ، کر . بهترین پیانیست و ارگنواز اروپا به شمار می رفت و اگر مشق ویولون کرده بود حتما بهترین ویلونیست هم می شد . ظاهرا در موسیقی کاری نبود که بهتر از دیگران انجام ندهد . وقتی به قطعه ای فکر میکرد میتوانست قطعه دیگر را به طور کامل بنویسد , یا یک کوارتت زهی را در ذهن کامل کند ، و پیش از آن که تمامی اثر را یادداشت کند ، بعضی قسمت های مستقل آن را روی کاغذ بیاورد . هر قطعه ای را که جلویش می گذاشتند به یم نظر میخواند , یا قطعه ای را که برای اولین بار می شنید ، و فورا می نوشت ، بدون غلط ، نت به نت . مرگش هنگامی رخ داد که هنوز دو ماه به 36 سالگی اش مانده بود از 27 ژانویه 1756 تا 5 دسامبر 1791 زیست در آن فرصت کم میراث گران بهایی از موسیقی به جا گذاشت که امروز هم مانند سال های قرن 18 همچنان گرم و روشن می درخشد .
ولفگانگ آمادئوس موتزارت (۲۷ ژانویه ۱۷۵۶ - ۵ دسامبر ۱۷۹۱) آهنگساز اتریشی، از نوابغ موسیقی و از بزرگ‌ترین آهنگسازان موسیقی کلاسیک بود. او در زندگی کوتاه خود بیش از ششصد قطعه موسیقی برای اپرا، سمفونی، کنسرتو، مجلسی، سونات، سرناد، و گروه کُر از خود باقی گذاشت. موتزارت در سومین سال از زندگی خود شروع به آهنگسازی کرد و در پنج سالگی لقب کودک نابغه به او داده شد و همه‌جای اروپا شهرت بسیاری یافت. در هفت سالگی اولین سمفونی، و در دوازده سالگی اولین اپرای کامل خود را نوشت. بر خلاف هر آهنگساز دیگری، او در تمام ژانرهای مرسوم در دوران زندگیش، موسیقی تصنیف نمود و در این زمینه از همه برتر بود.

خانواده و آغاز زندگی

موتزارت در شهر سالزبورگ در کشور اتریش که یکی از مراکز هنری، فعال ، و مهم موسیقی اروپا بود از لئوپلد موتزارت و آنا ماریا پرتل موتزارت به دنیا آمد. مدارک تولد او نام کاتولیک وی را یوهان کریسُستُُموس ولفگانگوس تئوفیلوس موتزارت نشان می‌دهند. از این پنج اسم دو نام اول نام‌های مذهبیِ کاتولیکی بودند و کاربرد روزمره نداشتند. قسمت چهارم نام او، تئوفیلوس، به زبان آلمانی یعنی محبوب خداوند، در زبان لاتین معنی آمادئوس می‌دهد، و به فرانسه آمادی تلفظ می‌شود . خود موتزارت ترجیح می‌داد که به نام ولفگانگ امادی موتزارت شناخته شود و همیشه بالای هر صفحهٔ کارش را با این اسم امضا می‌کرد. پدرش لئوپولد که در دربار اسقف خدمت می‌کرد ، آهنگساز و ویولونیست بسیار مشهوری بود. از همان اوان کودکی ولفگانگ چنان نبوغی از خود نشان داد که پدرش همه کار خود را رها کرد و به طور جدی و مستمر به آموزش فرزندش پرداخت. موتزارت پیش از رسیدن به سن ۱۲ سالگی نوازنده‌ای چیره‌دست در پیانو، ویولون، و ارگ شد.

سال‌های سفر

موتزارت از سنین بسیار جوانی شروع به سفر کرد. در سال ۱۷۶۳ کنسرتی در قصر شاه باواریا در مونیخ و امپراتور اتریش در وین اجراء کرد. پس از آن به اتفاق پدرش سفری به قصرهای مونیخ، مانهایم، پاریس، لندن، و لاهه رفت و سرانجام، در راه برگشت، پس از دیدار از زوریخ، دوناشینگ، و مونیخ به سالزبورگ بازگشت. این سفر موتزارت ۳ سال به طول انجامید.

پس از یک سال اقامت در سالزبورگ، در سال ۱۷۶۸، موتزارت سه بار به ایتالیا مسافرت کرد. سفر اول از دسامبر ۱۷۶۹ تا مارس ۱۷۷۱، سفر دوم از اوت تا دسامبر ۱۷۷۱، و در پایان از اکتبر ۱۷۷۲ تا مارس ۱۷۷۳ بود. موتزارت در طول این سفرها با آندره لوچِسی در ونیس و جییُوانی باتیستا مارتینی در بولونا اشنا شد و علاوه بر آن به عضویت آکادمی فیلارمونیک ایتالیا برگزیده شد. یکی از اتفاقات بسیار جالب در این سفرها زمانی بود که موتزارت آهنگ ۱۲ دقیقه‌ای میزره ساختهٔ گرگوریو آلِگری Gregorio Allegri که تحت پوشش و حفاظت واتیکان بود را شنید. او پس از یک بار شنیدن این آهنگ، تمامی آن را نوشت و پس از بازگشت به سالزبورگ اولین کپی غیر قانونی این آهنگ بسیار زیبا را چاپ کرد.

در تابستان سال ۱۷۷۳ موتزارت چندین بار به وین رفت تا شاید بتواند شغلی را در آنجا برای خودش دست و پا کند. او در این زمان اقدام به نوشتن یک رشته کوارتِت و چند سمفونی می‌نماید. این سنفونی‌ها شامل ۲ قطعه سمفونی از معروف‌ترین سمفونی‌های او، سمفونی شماره ۲۵ در سُل مینور (ک ۱۷۳d/۱۸۳) و سمفونی شماره ۲۹ در لا (ک ۲۰۱)، و قسمتی از ابتدای اپرایش به نام باغبان قلابی (ک ۱۹۶) بودند. موتزارت در دورهٔ سال‌های ۱۷۷۴ تا ۱۷۷۷ در سالزبورگ به عنوان رهبر ارکستر اسقف مشغول به کار بود. در این سال‌ها کارهایش شامل تعداد زیادی سرناد، سونات برای کلیسا، تعداد گوناگونی مَس برای کلیسا از جمله مَس تاجگذاری (کُرُنِیشن) و اولین کنسرتوی بزرگ پیانو او، کنسرتوی پیانوی شماره ۹ (ک ۲۷۱) در سال ۱۷۷۷ بود.

در سوم ژوئن سال ۱۷۷۸ موتزارت با همراهی مادرش سفری جدید به مونیخ، مانهایم، و پاریس کرد و در طول این مدت قطعه‌های بسیار زیبایی برای فلوت و پیانو نوشت. او در همین موقع عاشق یک خوانندهٔ اپرا با نام آلویزا وبر ، خواهر بزرگ کنستانز وِبر همسر آینده‌اش شد. او همچنین در این سفر با آهنگسازان بسیار پرنفوذ و مشهوری، از جمله یوهان کریستین باخ (۱۷۳۵-۱۷۸۲) که یکی از بهترین دوستان وی شد، آشنا گردید. کارهای باخ و ملاقات با او تاُثیر زیادی در موتزارت و کارهای آینده‌اش گذاشت. موتزارت در پایان این سفر، در پاریس، مادرش را از دست داد.



موتزارت در وین

در سال ۱۷۸۱ موتزارت به همراه کارفرمایش اسقف به وین رفت واما به دلیل محدودیتهایی که اسقف در روش موسیقی موتزارت ایجاد می‌کرد از شغلش استعفا داد. پس از آن به وین، شهر موسیقیدانان، رفت و در آنجا مشغول به کار آزاد شد. او امیدوار بود که در حین انجام کار آزاد موفق به پیداکردن شغلی دائمی‌شود که این آرزو در طول عمرش، هیچ گاه برآورده نشد. با این وجود، بین سال‌های ۱۷۸۲ تا ۱۷۸۷ او زندگی بسیار مجللی در وین داشت. در تاریخ ۴ اوت ۱۷۸۲، بر خلاف عقیده پدرش موتزارت با کنستانز وِبر (۱۷۶۲-۱۸۴۲) در کلیسای سَن اِشتِفان در وین ازدواج کرد. ولفگانگ و کنستانز در طول زندگی مشترکشان صاحب هفت فرزند شدند که از آنها فقط کارل توماس (۱۷۸۴-۱۸۵۸) و فرانز زاویر ولفگانگ (۱۷۹۱-۱۸۴۴) توانستند سنین طفولیت را پشت سر بگذارند. کارل توماس و فرانس زاویر ولفگانگ هرگز ازدواج نکردند و صاحب فرزندی نگردیدند.

سال ۱۷۸۲ سال بسیار خوبی از نظر شغلی برای موتزارت بود. او اپرای دزدی از حرم‌سرا (ک ۳۸۱) را در این سال نوشت و شهرت بسیاری پیدا کرد. پس از آن چندین کنسرتو برای پیانو نوشت که تمامی آنها را هنگام اجرا کردنشان از بر داشت.

در طول سال‌های ۱۷۸۲ و ۱۷۸۳ موتزارت با یوهان سباستین باخ و گئورگ فریدریش هندل تحت نظر بارُن گاتفرید فُن سوایتِن بسیار صمیمی شد. فُن سویتن دارای تعداد زیادی کار در سبک باروک بود و هنرمندان جوان و موفق آن زمان را برای بحث و تبادل نظر در رابطه با موسیقی، به منزل خود دعوت می‌نمود. سبک موسیقی باروک طوری در روح موتزارت اثر گذاشت که باعث تدوین دو اثر معروف خود: قسمتی از اپرای فلوت سحرامیز (ک ۶۲۰) و سمفونی شماره ۴۱ (ک ۵۵۱) شد.

در سال ۱۷۸۳ ولفگانگ و کنستانز یک سفر به سالزبورگ برای ملاقات لئوپولد که با ازدواج آنها مخالف بود رفتند و با برخورد سرد او مواجه شدند. این بی‌اعتنائی سبب تدوین یکی از شاهکارهای موسیقی جهان، مَس در سی مینور (ک a ۴۱۷) شد که البته ناتمام ماند. این اثر برای اولین بار در سالزبورگ اجراء گردید و با مدیریت ولفگانگ، کنستانز تک خوان این اثر شد. موتزارت امیدوار بود که با شنیدن صدای کنستانز، در حین خواندن این قطعه بسیار لطیف، روح پدرش را به عشق همسرش بکشاند.

در اوایل سال‌های زندگی‌اش در وین موتزارت با ژوزف هایدن آشنا و بعد دوست بسیار صمیمی شد. در زمانی که هایدن به وین می‌رفت، موتزارت و او با همدیگر در اجرای کوارتت شرکت می‌کردند. موتزارت بعدها شش کوارتِت برای سازهای سیمی نوشت و همگی آنها را به هایدن هدیه کرد. هایدن پس از شنیدن این کوارتِت‌های بی‌نظیر به لئوپولد می‌گوید «خداوند شاهد است و به عنوان یک مرد صادق، به شما می‌گویم که پسر شما بزرگ‌ترین آهنگسازیست که من می‌شناسم، هم شخصاٌ هم با اسم. او دارای سلیقه‌است، و علاوه بر آن، فهم عمیقی در آهنگسازی دارد.»

در طول سالهای ۱۷۸۲ و ۱۷۸۵ موتزارت تعداد زیادی کنسرتو تصنیف کرد که خودش تک‌نواز آنها در کنسرتوهای پیانو بود، و این کارها تعدادی از بی‌نظیرترین و زیباترین کارهای وی محسوب می‌شوند. اجرای این کنسرتوها مبالغ زیادی برای او به ارمغان آورد. پس از سال ۱۷۸۵ موتزارت تعداد کمتری کنسرتو نوشت و اجراء کرد. گفته می‌شود که او در طول این دوره از زندگی‌اش به علت صدمه‌دیدن دستش نمی‌توانست کنسرت اجراء کند.

از ۵۵ سمفونی‌ای که موتزارت نوشته‌است فقط ۴۱ سمفونی دارای امضای وی می‌باشند و تمامی آنها از نظر هنر و تکنیک جزء شاهکارهای موسیقی جهان به شمار می‌آیند. از جمع ۲۷ کنسرتوی پیانوی او ۱۷ تا از کنسرتوهای او در وین نوشته شد و باقی آنها را در طول سفرهای گوناگونش به امید به دست آوردن شغل مناسب نوشت. علاوه بر سمفونی‌ها و کنسرتوهای پیانوی بسیار معروفش، موتزارت تعداد زیادی کنسرتو برای کلارینت، اُبوا، هورن، فلوت، بَسِت هورن ، ویولا و ویولون نوشت. در آن زمان تعدادی ساز مانند پانتومیم، هارمونیکای شیشه‌ای ، و انواع مختلفی از سازهای بادی وجود داشت که خیلی از آنها به دلیل پیشرفت در دنیای موسیقی دیگر نواخته نمی‌شدند، موتزارت برای این سازها نیز قطعه‌هایی ساخت. او ۲۳ کوارتت برای ویولون (String Quartet)، در حدود ۱۹ سونات برای پیانو، چندین فانتزی، آندانته، دیوِرتیم، کویینتت و هِکسِت، تعدادی کار برای کلیسا، و چندین مَس نوشت. او علاقهٔ زیادی به نوشتن اُپرا داشت و موزیک ۲۲ اُپرای بی‌نظیر را ساخت. امروز قطعات شیرین اپراهای او به نام آریا (Aria) به عنوان آهنگ‌های جداگانه خوانده می‌شوند.


دانلود کنید :
\\\\\\\\\\
موتزارت تحت تاُثیر عقاید روشنفکری اروپای آن زمان بود، و به این دلیل در سال ۱۷۸۴ عضو فراماسونها شد. او پدرش را همچنین به این سو کشاند و پیش از مرگ پدرش موفق شد که او را نیز به عضویت فراماسون در بیاورد. در آخرین اپرایش، فلوت سحرامیز (ک ۶۲۰)، بعضی از مراسم فراماسونری را گنجانید. موتزارت، هایدن، و امانوئِل شیکِنِیدِر همگی عضو یک لژ فراماسونری بودند.

موتزارت در طول عمرش با مشکلات مادی بسیاری دست به گریبان بود و حتی پس از مرگش از ضعف مالی زندگی او بهره‌برداریهای نامناسبی گردید. او از سال ۱۷۸۴ تا سال ۱۷۸۷ زندگی بسیار مرفهی داشت، و محل زندگی‌اش یک عمارت هفت اتاق خوابهُ بزرگ بود که امروز به موزه‎ای برای بازدید عموم در دُمگاسه ۵ (Domgasse ۵) وین پشت کلیسای سن استفان (Saint Stephan) تبدیل شده‌است. در همین عمارت بود که موتزارت، اپرای عروسی فیگارو (Le Nozze di Figaro) را به رشته تحریر درآورد.


بیماری و مرگ

مرگ موتزارت سوژهٔ داستان‌ها، فیلم‌ها، و گقتگوهای فراوان است. موسیقی‌دانان و محققین نظرات مختلفی در رابطه با مرگ او دارند. دقیقاٌ مشخص نیست که موتزارت در چه زمانی به بیماری و مرگ تدریجی خود واقف شد و این که آیا این درک تأثیری در کارهای او داشت یا نه. برخی معتقدند که او به تدریج بیمار شد و طرز کار و سبک موسیقی او تا حدی مرگ تدریجی او را دنبال می‌کند. بر خلاف این نظر، تعداد زیادی از محققین اعتقاد دارند که بیماری موتزارت به طور ناگهانی بر او عارض شد و پس از ۲ هفته، جانش را گرفت. این طرز فکر بیشتر بر اساس وضع روحی او در نامه‌ها و مکالمه‌های او با دوستان، برادران فراماسون، و همکارانش می‌باشد و عنوان می‌کند که مرگ او ناگهانی و غافلگیرکننده بوده‌است. دلیل اصلی مرگ موتزارت نامشخص است. در مدارک مربوط به مرگش، تب میلیاری شدید ناشی از بیماری سل علت آن ذکر شده‌است که از دیدگاه پزشکی امروزی به عنوان علت درست کفایت نمی‌کند. فرضیه‌های دیگری مبنی بر ابتلا به آلودگی تریشین، مسمومیت از جیوه، یا آنفولانزا وجود دارد اما فرضیه‌ای که از همه مقبول‌تر است، علت مرگ را تب روماتیسم حاد بیان می‌کند که او از زمان کودکی سه یا چهار بار دچار حمله ناشی از آن شده بود. برخی از نوشته‌های به جای مانده از آن زمان بیان می‌کنند که پزشکان آن زمان سعی کردند که موتزارت را با هجامت درمان کنند.

موتزارت حدود یک ساعت پس از نیمه شب پنجم دسامبر سال ۱۷۹۱ درگذشت . او به علت مریضی‌اش چندان سعی در اتمام آخرین کارش، رکوئیم مس در سی مینور (ک ۶۲۶)، نکرده بود. یک موزیسین جوان ، از شاگردهای خود موتزارت، با نام فرانز خاویر ساسمایر ، با پافشاری و درخواست کنستانز باقی رکوئیم را تمام کرد. البته کنستانز از کسان دیگری هم مانند ژوزف ایبلر برای تکمیل رکوئیم درخواست کرده بود.

موتزارت در یک گور گم نام مخصوص تهیدستان دفن شد، و به این دلیل بسیاری می‌پندارند که او در زمان مرگش تهیدست بود و کسی او را به خاطر نمی‌آورد. باوجود اینکه او شهرتی را که زمانی در وین داشت تا حدی از دست داده بود، با این حال درامد نسبتاٌ کافی داشت و علاوه بر آن، مقدار زیادی کارهای گذشته‌اش در نقاط مختلف اروپا، خصوصاً شهر پراگ، برایش منبع درآمد بودند. زمان مرگش درامد سالانهٔ او حدود ۱۰٬۰۰۰ فلورین، برابر با ۴۲٬۰۰۰ دلار آمریکا (حدود سال ۲۰۰۶ میلادی)، بود که با این حساب او را می‌توان در زمره مردم مرفه اروپا به شمار آورد. موتزارت به علت ولخرجی زیاد، مقدار زیادی از عایدی خود را از دست می‌داده و نهایتا مجبور به درخواست کمک مالی از دیگران می‌شده‌است. مادرش می‌گفت: «وقتی ولفگانگ با کسی آشنا می‌شود، همهٌ هستی‌اش را در اختیار او می‌گذارد».

محل دقیق دفن او در آرامگاه سن مارکس پس از چند سال گم شد، اما در محلی که حدس زده می‌شود بدن او در شب ۵ دسامبر ۱۷۹۱ به خاک سپرده شده‌است، امروز یک سنگ قبر وجود دارد. علاوه بر آن، در زنترال فریدهف یک تابوت خالی برای احترام به او دفن شده‌است. در سال ۲۰۰۵ تحقیقات ژنتیکی که روی جمجمه‌ای که بسیاری آنرا متعلق به موتزارت می‌دانستند نتوانست ثابت کند که آیا این جمجمه واقعاً جمجمهٔ این مرد بی نظیر هست یا نه.

در سال ۱۸۰۹ کنستانز با جورج نیکولاس ون نیسن (۱۷۶۱-۱۸۲۶)ازدواج کرد. نیسِن که علاقهٔ خاصی به موتزارت داشت، برای دلائلی که خیلی مشخص نیست، تغیراتی در نامه‌های موتزارت می‌دهد و اولین زندگی‌نامهٔ موتزارت را می‌نویسد.


ادامه مطلب

۴/۰۸/۱۳۸۸

لودویگ وان بتهوون ( Ludwig Van Beethoven )


تفاوت میان بتهوون و موسیقیدانان قبل از او - گذشته از نبوغ و توان بی مانندش - این بود که بتهوون خود را هنرمند میدانست و برای کسب حقوقش بر پای ایستاد . جایی که حتی موتزارت را به حاشیه جهان اشرافیت راه ندادند ، و هر چه ملتمسانه به در کوفت بر او نگشودند ، بتهوون که تنها 15 سال پس از او آمد در را با لگد گشود ، و چون طوفانی ورود کرد ، گویی به خانه خود وارد شده بود . هنرمند بود و خالق ، و خود را همچون شاهان و نجیب زادگان می پنداشت . قطعا راجع به جامعه خیال های انقلاپی در سر می پروراند . روزی به شاگردش کارل ژرنی گفت : « آنچه در قلب من است باید بیرون بیاید ، و من آن ها را بنویسم » موزارت هرگز . چنین چیزی نگفت ، هایدن و باخ هم هیچوقت از این پایگاه بلند سخن نگفتند .
لودویگ وان بتهوون یا لودویگ فان بتهوفن (به آلمانی: Ludwig van Beethoven) (متولّد ۱۶ دسامبر ۱۷۷۰ – درگذشتهٔ ۲۶ مارس ۱۸۲۷) یکی از موسیقی‌دانان برجستهٔ آلمانی بود که بیشتر زندگی خود را در وین سپری کرد. وی یکی از بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین شخصیت‌های موسیقی در دوران کلاسیک و آغاز دورهٔ رمانتیک بود. بتهوون، به‌عنوان بزرگ‌ترین موسیقی‌دان تاریخ، همیشه مورد ستایش قرار گرفته و آوازهٔ او موسیقیدانان، آهنگ‌سازان، و شنوندگانش را در تمام دوران تحت تأثیر عمیق قرار داده‌است. در میان آثار شناخته‌شدهٔ وی می‌توان از سمفونی نهم، سمفونی پنجم، سمفونی سوم، سونات پیانو پاتتیک، سونات مهتاب، و هامرکلاویِر، اپرای فیدِلیو و میسا سولِمنیس نام برد.



بتهوون در شهر بنِ آلمان متولّد شد. پدرش، یوهان وان بتهوون، اهل هلند (فلاندر آن زمان) بود و مادرش ماگدالِنا کِوِریچ وان بتهوون تبار اسلاو داشت. این خانواده صاحب هفت فرزند شد که چهارتن از آنان در کودکی در گذشتند. آنان که باقی ماندند عبارت بودند از سه برادر به نام‌های لودویگ، کاسپارکارل (۱۷۷۴-۱۸۱۵) و نیکولائوس یوهان (۱۷۷۶-۱۸۴۸). اولین معلّم موسیقی بتهوون پدرش بود. پدرش یکی از موسیقی‌دانان دربار بن بود. او مردی الکلی بود که سعی می‌کرد بتهوون را به‌زورِ کتک، به‌عنوان کودکی اعجوبه همانند موتزارت به نمایش بگذارد. هرچند استعداد بتهوون به‌زودی بر همگان آشکار شد. بعد از آن، بتهوون تحت آموزش کریستین گوت‌لوب نیفه قرار گرفت. همچنین بتهوون تحت حمایت مالیِ شاهزاده اِلِکتور (همان درباری که پدرش در آن کار می‌کرد) قرار گرفت. بتهوون در ۱۷سالگی مادر خود را از دست داد و با درآمد اندکی که از دربار می‌گرفت، مسئولیّت دو برادر کوچک‌ترش را بر عهده داشت.


بتهوون در سال ۱۷۹۲ به وین نقل مکان کرد و تحت آموزش ژوزف هایدن قرار گرفت؛ ولی هایدنِ پیر در آن زمان در اوج شهرت بود و به قدری گرفتار، که زمان بسیار کمی را می‌توانست صرف بتهوون بکند. به همین دلیل بتهوون را به دوستش یوهان آلْبرِشْتْسْبِرگِر معرّفی کرد. از سال ۱۷۹۴ بتهوون به صورت جدّی و با علاقه شدید نوازندگی پیانو و آهنگسازی را شروع کرد و به سرعت به عنوان نوازنده چیره‌دست پیانو و نیز کم‌کم به عنوان آهنگسازی توانا، سرشناس شد.

بتهوون بالاخره شیوهٔ زندگی خود را انتخاب کرد و تا پایان عمر به همین شیوه ادامه داد: به جای کار برای کلیسا یا دربار (کاری که اکثر موسیقیدانان پیش از او می‌کردند) به کار آزاد پرداخت و خرج زندگی خود را از برگزاری اجراهای عمومی و فروش آثارش و نیز دستمزدی که عدّه‌ای از اشراف که به توانایی او پی برده‌بودند و به او می‌دادند، تأمین می‌کرد.

زندگی او به عنوان موسیقیدان به سه دورهٔ «آغازی»، «میانی»، و «پایانی» تقسیم می‌شود:

دورهٔ آغازی

در دورهٔ آغازی (۱۷۹۲-۱۸۰۲) کارهای بتهوون تحت تأثیر هایدن و موتسارت بود، درحالی‌که در همان زمان مسیرهای جدیدتر و به تدریج دیدِ وسیع‌تری در کارهایش را کشف می‌کرد. بعضی از آثار مهم وی در دوران آغازی می‌توان: سمفونی‌های شماره ۱ و ۲، شش کوارتت زهی، دو کنسرتو پیانو، دوازده سونات پیانو (شامل سوناتهای مشهور پاتِتیک و مهتاب) را نام برد.


دورهٔ میانی

دوران میانی (۱۸۰۳-۱۸۱۶) مدتی پس از بحران روحیِ بتهوون که به‌خاطر ناشنوایی‌اش در او ایجاد شده بود، شروع شد.(ناشنوایی وی بر اثر باس زیاد سمفونی ۵ بوجود آمد) آثار بسیار برجسته‌ای که درون‌مایه اکثر آنها شجاعت، نبرد و ستیز است، در این دوران شکل گرفتند. این آثار بزرگ‌ترین و مشهورترین آثار موسیقی کلاسیک را شامل می‌شود. در این هنگام بتهوون، از لحاظ تمپو، چالاکی انگشتان و قدرت توقعات زیادتری از نوازندگان داشت؛ در تغییر مقام یا مدولاسیون راه خود را از لطف و نرمی تا صلابت و قدرت پیمود؛ ابتکار خود را در واریاسیون و سلیقه خود را در بدیهه سازی آزاد گذاشت، اما این هر دو را تابع منطق همبستگی و تکامل کرد. سونات و سمفونی را تغییر جنسیت داد و آنها را از لطافت و احساسات زنانه به اراده و جسارت مردانه سوق داد. او در این دوره در حرکت (موومان) سوم سمفونی یا سونات به جای مینوئه (که معمول آن دوران بود) یک سکرتسو سرشار از نت‌های شاد می‌آورد که گویی به چهره تقدیر می‌خندید. تقریبا همه آثار این دوره به صورت کلاسیک درآمده و طی نسل‌ها، پی در پی در رپرتوارهای ارکستری جلوه کرده‌است.

آثار دورهٔ میانی

بتهوون سمفونی شماره ۳ (اروئیکا) را که در سالهای ۱۸۰۳-۱۸۰۴ ساخته بود بهترین سمفونی خود به شمار می‌آورد. او این سمفونی را به ناپلئون هدیه کرد ولی بعدا در زمان جنگ فرانسه و پروس آن را پس گرفت. شش سمفونی (شماره‌های ۳ تا ۸)، سه کنسرتوی پیانو (شماره‌های ۳ تا ۵)، و تنها کنسرتوی ویولون، پنج کوارتت زهی (شماره‌های ۷ تا ۱۱)، هفت سونات پیانو (شماره‌های ۱۳ تا ۱۹) شامل سوناتهای والدشتاین و آپاسیوناتا، و تنها اپرای او «فیدِلیو» از آثار مهم این دوره‌اند.

دورهٔ پایانی

دورهٔ پایانی فعالیتهای بتهوون از سال ۱۸۱۶ میلادی به بعد می‌باشد. آثار دوران پایانی بسیار قابل ستایشند و آنها را می‌توان عمیقاً متفکرانه و به‌تمامی بیانگر سیمای شخصی خود او توصیف کرد. همچنین بیشترین ساختارشکنی‌های بتهوون را در آثار این دوره می‌توان یافت (به طور مثال، کوارتت زهی شماره ۱۴ در دو دیز مینور دارای ۷ موومان است. همچنین بتهوون در آخرین موومان سمفونی شماره ۹ خود از گروه کُر استفاده کرد). از آثار برجسته این دوره می‌توان: سونات پیانوی شماره ۲۹ هامرکلاویر، میسا سولمنیس، سنفونی شماره ۹، آخرین کواتت‌های زهی (۱۲-۱۶) و آخرین سونات‌های پیانو (۲۰-۳۲)را نام برد. او در این زمان شنوایی خود را به طور کامل از دست داده‌بود.



قسمتی از سومین موومنت سونات « تمپست » ( طوفان )




با توجه به عمق و وسعت مکاشفات هنریِ بتهوون، همچنین موفّقیت وی در قابل درک بودن برای دامنه وسیعی از شنوندگان، هانس کلر، موسیقیدان و نویسنده انگلیسیِ اتریشی‌تبار، بتهوون را اینچنین توصیف می‌کند: «برترین ذهن در کلِ بشریت».
بسیاری معتقدند موسیقی بتهوون بازتاب زندگی شخصیِ اوست که در اکثر اوقات تجسمی از نبرد و نزاع همراه با پیروزی است. مصداق این توصیف را می‌توان در اکثر شاهکارهای بتهوون، که بعد از یک دشواری سخت در زندگی‌اش پدید آمدند، یافت. او در سال ۱۸۰۲ در هایلیگِنشتاد (روستایی خارج از وین) وصیت‌نامه‌ای خطاب به دو برادرش نوشت که به وصیتنامه هایلیگِنْشتاد معروف است. پس از واقعه هایلیگنشتاد و غلبه بر یأسش از ۱۸۰۳ تا ۱۸۰۴ سمفونی عظیم شماره ۳ خود به نام اروئیکا را که نقطه تحول در تاریخ موسیقی است، تصنیف کرد. طی مبارزه چندساله‌اش برای قیمومیت برادرزاده‌اش، کارل، بتهوون کمتر آهنگ ساخت، و وینی‌ها شروع به زمزمه کردند که کار او تمام است. بتهوون، که شایعات را شنیده‌بود، گفت: «کمی صبر کنید، به‌زودی چیزی متفاوت خواهید فهمید» و اینطور هم شد. بعد از ۱۸۱۸ مسائل داخلیِ زندگی بتهوون مانع از انفجار خلاقیت او نشد و بعضی از بزرگ‌ترین آثارش: میسا سولِمنیس، سمفونی شماره ۹، آخرین سوناتهای پیانو و آخرین کوارتتهای زهی را به وجود آورد. او از سال ۱۸۰۰ به ناشنوایی تدریجیِ خود پی برد. برای یک آهنگساز و نوازنده هیج اتفاقی نمی‌تواند ناگوارتر از ناشنوایی باشد، اما حتی آن هم نتوانست مانعی جدی برای بتهوون باشد. آخرین کارهای او شگفتی خاصی دارند، و بسیاری آن‌ها را مملو از معانی مرموز و ناشناخته به شمار می‌آورند. بتهوون را بزرگ‌ترین هنرمند تاریخ موسیقی و پیانو می‌دانند.

مرگ

بتهوون از سلامت کمی برخوردار بود، ، زمانی که درد شکم شروع به آزار دادنش کرد. اما، علاوه بر این مشکلات جسمی، او درگیر چندین مشکل روحی نیز بود، که ناکامی در یک‌سری روابط عشقی از جمله آن‌ها بود. در سال ۱۸۲۶ سلامت وی به شدت وخیم شده بود، تا اینکه یک سال بعد در ۲۶ مارس ۱۸۲۷ از دنیا رفت. در آن زمان تصور می‌شد مرگش به دلیل مرض کبد بوده‌است، اما تحقیقات اخیر بر اساس دسته‌ای از موهای بتهوون، که پس از مرگش باقی مانده، نشان می‌دهد که مسمومیت سرب باعث بیماری و مرگ نابهنگام وی شده‌بوده‌است (مقدار سرب خون بتهوون ۱۰۰ برابر بیشتر از مقدار سرب در خون یک فرد سالم بود). احتمالاً منبع این سرب از ماهیهای رودخانه آلوده دانوب و ترکیبی از سرب، که برای شیرین کردن شراب استفاده می‌شود، بوده‌است. بعید است ناشنوایی او به خاطر مسمومیت از سرب بوده‌باشد. برخی از تحقیقات نشان می‌دهد که اختلال در پادتنِ سیستم دفاعیِ بدن و دچار شدن به بیماری لوپوس منتشر، عامل آن بوده‌است.

>>> بیشتر :
__________________

توضیحات
ادامه مطلب

۴/۰۷/۱۳۸۸

کتاب آناماگدالنا باخ ( Anna Magdalena )


موسیقی کلاویه ای باخ
آثار کلاویه ای یوهان سباستین باخ بخش مهمی از ساخته های او را تشکیل می دهند . ( منظور از کلاویه اینجا هارپسیکورد ، ارگ ، و یا فلوگل است که مهمترین ساز های کلاویه دار زمان باخ محسوب می شدند ) ساخته های سازی دوره ی آغازین آهنگسازی باخ بیشتر برای کلاویه نوشته شده اند شاید به آن دلیل که در آن دوره هم در مقام یک ارگانیست و هارپسیکوردیست ویتوئوز شهرت بسیار نصیب خود کرده بود ، و هم مشغول مطالعه ی آهنگسازان مشهور زمان خود بود که عمده ی آنها برای یکی از ساز های کلاویه دار ساخته شده بودند . باخ در ساخته های آغازین ، جنبه های بداهه نوازانه و ویرتئوزیک نوازندگی خود را در آفرینش موسیقیایی اش دخالت می داد . بداهه نوازی بخش لایتجزای هنر نوازندگی در روزگار باخ بود ، و بسیاری از پاساژ های موسیقی او به ویژه در توکاتا ها و فانتزی های ارگ یا هارپسیکورد مشخصا ریشه در هنر بداهه نوازی اش دارند ( برای مثال به آغاز توکاتا و فوگ در ر مینور ، BWV 565 گوش کنید ) . برخی ار آن ها به عنوان اتود های تمرینی نوشته و اجرا میشدند و حتی نقشی شبیه به اتود کنسرتی در قرن نوزدهم داشتند و برای نمایش ویرتوئوزیته ی هنرمند پشت ارگ به کار می رفتند که باخ از نوازندگان برجسته ی آن شمرده می شد . قطعه های کلاویه ای دوره ی نخستین بعضا بسیار دشوارند و در آن به نقش هر 10 انگشت چنان اندیشیده شده که بندرت خوش دست می نمایند ، درست در نمی آیند و دو دست را چنان درگیر کنتروآپونهای پیحیده می کند که ارتباط میان آن ها و نوازنده هم مشکل است تا جه رسد به مخاطب .اما باخ در این مرحله جا نمی زند و پس از آَنایی با موسیقیدانان معاصر خویش مانند گئورگ بوم « Georg Bohm » و یوهان آدام راینکن « Johann Adam Reinecken » دوره ی بعدی کلاویه نویسی او آغاز می شود ، شاهد پختگی و عمق بیشتر موسیقی کلاویه ای او هستیم . باخ پیشتر در موسیقی ارکستری / سازی از تاثیر فرانسوی ها برکنار نمانده بود ؛ اوورتور-سوییت ارکستری رااز اپرانویسان فرانسوی وام گرفته بود و آن را در سوییت نویسی آلمانی به کار می گرفت . قطعات کلاوسن ( Les Pieces de Clavessin [sic.], Op 2 ) از آهنگساز فزانسوی فیشر به طریق اولی می توانستند او را به کار آیند . علاوه بر فرانسوی ها باخ با ایتالیایی ها نیز در مقوله موسیقی کلاویه ای آشنا شده بود و خبر موثقی در دست است که او کتاب گلستان موسیقی « Musicali Fiori » اثر فسکوبالدی را استناخ کرده و با پاسکوئینی و توکاتا و پاساکالیای او هم آشنایی داشته است . چند ترانویسی از کنسرتو های ایتالیایی برای ارگ و هارپسیکورد یادگار دوره ی میانی کلایه نویسی باخ هستند ، یعنی هنگامی که در دربار وایمار به استخدام در آمده بود . توکاتا و فوگ مشهور باخ در ر مینور از یادگار های دوره ی میانی کلاویه نویسی اوست ، ونیز قطعه بسیار مهمی برای هارپسیکورد که یک « کنسرتو به سبک ایتالیایی » است و کنسرتوی ایتالیایی نام دارد و به خلاف نامش اصلا کنسرتو به مفهوم کلاسیک و حتی باروک نیست ، بلکه برای کلاویه ی تنها نوشته شده است . سوییت های انگلیسی که از سنت کنسرتونویسی روزگار برخاسته بودند به عنوان مواد و مصالحی برای نمایش ویرتوئوزیته ی باخ به کار وی می آمدند .
پس از سفر باخ در سال 1719 به برلین و آشنایی اش با هارپسیکورد های بزرگی که میتکه ، مهندس مبتکر و سازنده ی هارپسیکورد در آن شهر ، ساخته بود سبک کلاویه نویسی باخ وارد مرحله ی تازه ای شد , بسیاری معتقدند کنسرتوی شماره 5 در ر ماژور 1050 BWV و فانتزی کروماتیک و فوگ نمایندگان دوره ی متاخر شمرده می شوند .
در ژانویه ی 1720 باخ نخستین کتاب کوچک کلاویه (Clavierbuchlein) را به پسر نه ساله اش ، ویلهم فریدمان ، تقدیم کرد و از آن پس مسئله ی آموزش به دغدغه ی اصلی اش در آثار کلاویه ای بدل شد . باخ از سال 7-1706 شاگردان متعددی تربیت کرده بود ، اما ظاهرا تا سال 1720 هیچ قطعه ای را صرفا به منظور های آموزشی نساخه بود . کتاب نت ویلهلم فریدمان باخ ( = کتابچه ی کوچک کلاویه برای ویلهلم فریدمان باخ ، Clavier-buchlein vor Wilhelm ) نخستین ورسیون از انوانسیون های دوصدایی و سینفونیاها ( = انوانسیون های سه صدایی ) را در خود گنجانده و در کنار آن ها چند پرلود از کتاب نخست کلاویه ی تعدیل شده دیده می شود . دومین ازدواج باخ این بار با خواننده ی جوانی از دربار کوتن به نام آنا ماگدالنا ویلکه ، باخ را به صرافت انداخت تا مجموعه دیگری برای آموزش کلاویه بنویسد و آن را به همسر جوانش پیشکش کند .در سال 1722 کتاب اول آنا ماگدالنا باخ که مشتمل بر پنج سوییت فرانسوی می شد و در سال 1725 کتاب دوم آنا ماگدالنا باخ که پارتیتا های لا مینور و می مینور ، را در بر می گرفت ، را به او تقدیم کرد.


دانلود کتاب آناماگدالنا باخ :
  1. منوئت در فا ماژور
  2. منوئت در سل ماژور
  3. منوئت در سل مینور
  4. روندو « پاستورال » ( ف. کوپرن )
  5. منوئت در سل ماژور
  6. پولونز : واریانت اول
  7. پولونز : واریانت دوم
  8. منوئت در سی بمل ماژور
  9. پولونز در سل مینور
  10. پرلود کرال در لامینور
  11. لید : واریانت اول
  12. لید : واریانت دوم
  13. منوئت در لا مینور
  14. منوئت در دو مینور
  15. مارش در ر ماژور
  16. پولونز در سل مینور
  17. مارش در سل ماژور
  18. پولونز در سل مینور
  19. آریا : واریانت اول
  20. آریا : وارینات دوم
  21. منوئت در سل ماژور
  22. موزت در ر ماژور
  23. مارش در می-بمل ماژور
  24. پولونز در ر مینور
  25. آریا
  26. آریا در سل ماژور
  27. سولو برای هارپسیکورد در می-بمل ماژور
  28. پولونز در سل ماژور
  29. آریا در فا ماژور
  30. آریا در فا مینور
  31. آریا در دو ماژور
  32. منوئت در ر مینور
  33. آریا « جووانینی »
  34. کرال در سی-بمل ماژور : واریانت اول
  35. کرال در سی-بمل ماژور : واریانت دوم
  36. آریا در فا ماژور
  37. آریا در می-بمل ماژور
  38. کرال در فا ماژور
دانلود کامل آلبوم آناماگدالنا

پسورد تمامی فایل ها : www.fiddlersatan.blogspot.com



_________________

توضیحات

ادامه مطلب

یوهان سباستین باخ ( Johann Sebastian Bach )




در لایپزینگ شایع بود که می گفتند جسد یوهان سباستین باخ را نزدیک ورودی کلیسای سن ژان ، حدود 6 متری دیوار جنوبی دفن شده . در 1894 سن ژان برای دگرگونی و تعمیر آماده می شد - این تعمیرات ممکن بود گور باخ را نیز از بین ببرد . به این ترتیب گروهی از علاقمندان و صاحبنظران به رهبری یکی از استادان علم تشریح به نام ویلیام هیس کار خود را برای یافتن گور باخ آغاز کردند .تنها یک علامت در دست داشتند . آن هم باز روایتی بود که می گفت در 1750 ، سال مرگ باخ ، فقط 12 نفر در تابوت بلوط دفن شدند . یکی از آن 12 تن باخ بود .
نزدیک دیوار جنوبی سه تابوت بیرون آوردند . دوتا چوب صنوبر بود ، یکی از چوب بلوط ، درونش اسکلت مردی را در شرایط خوب مشاهده کردند . هر آزمایشی که به نظرشان می رسید انجام شد دست آخر ماسکی هم که چهره اسکلت را پوشانده بود مورد بررسی قرار گرفت . کارشناسان تشخیص دادند این ماسک از کارخانه سفال سازی کارل سفنر است . ماسک شباهت عجیبی به تصاویر نقاشی شده ی باخ داشت . دکتر هیس گزارش خود را که در 1895 منتشر شد شواهد به دست آمده را برشمرد و نظرات دانشمندان عضو هیات را که روی پروژه کار کرده بودند را نقل نمود و دست آخر نتیجه گرفت که اسکلت مزبور به باخ تعلق دارد هرچه از از اسکلت بازمانده بود جمع آوری شد و در مقبره ای که در پایین محراب قرار داشت منتقل شد .
اگر اسکلت واقعا به باخ تعلق داشت ، و دلیل روشنی برای تردید وجود ندارد ، آهنگساز مشهور جهان موسیقی مردی بوده که قدش به 1 متر و 70 سانتی متر بالغ میشد . با سری بزرگ ، اندامی قوی ، بدن سفت و سخت ، تمام شواهد و نشانه های ظاهری از روی پرده های نقاشی به ما رسیده است . آنان که تصاویر او را نقاشی کرده اند با گریه و زاری شکایت کرده اند که هیچ علامت و مشخصه ای در ظاهر او وجود نداشته و بعضی میگویند که اصلا نمیتوان گفت او چه شکلی بوده . ولی آن تصویر هایی که در اختیار داریم به رسم روز کلاه گیس به سر دارد - بعضی از کارشناسان عقیده دارند از کلاه گیس برای پوشاندن کله ی کچل خود استفاده می کرده است - بسیاری از نشانه های او را مریی می دارد . در تمامی آن ها بینی برجسته ، گونه های چاق و گوشتی ، آرواره درشت و پیش آمده ، لبان سخت و کلفت مشاهده می شود . چهره ای محکم ، پر طاقت ، قوی و مردانه دارد ، چهره مردی که به پا خاسته تا حق خود را بگیرد .
تمام این محاسبات به خاطر تشخیص هویت مردی به نام باخ بود . مردی لجوج ، ستیزه جو ، یکدنده ، با خشمی ناگهانی ، که میگفتند برایش مشکل است با عقاید ناموافق کنار بیاید و مخالفانش را تحمل کند . شاگردانش ، و بیش از همه فرزندانش از چنین شخصیتی میترسیدند . باخ مردی بود به شدت مذهبی یک لوتری دانش آموخته که در کتابخانه اش کتاب های مذهبی فراوان دیده میشد . از توان بدنی و به خصوص قوه رجلیت قوی برخوردار بود ، خانواده اش شهادت می دهند : 20 پسر داشت که از میان آنان 9 تن بیشتر زنده نماندند . هیچ موسیقیدانی همچون او خانواده ای پر جمعیت به وجود نیاورده بود . این خانواده که در روزگار باخ داشتن فرزند زیاد حیرت انگیز نبود پر جمعیت محسوب میشد . حتی در 1706 از جانب مقامات آرنشتات نیز مورد نکوهش و سرزنش ملایم قرار گرفت :
بی درنگ از او توضیح بخواهید به چه حق اخیرا دوشیزه ای غریبه را به اتاقک ارگ برده و اجازه داده موسیقی بنوازد ؟

شرح حال نویسان دوره ی ویکتوریا که احوالات باخ را نوشتند حسابی به حیرت افتادند که چگونه قهرمان مقدس آن ها ، ثاحب اثر بزرگی چون مس در سی مینور مجذوب دختر خانم غریبه ای شده و او را به جای خلوتی چون ارگ خانه برده همین شرح حال نویسان چنین گفته اند که این دختر خانم غریبه در واقع عموزاده ی او ماریا-باربارا بوده که سال بعد ازدواج کرده . اما چنین ادعایی اثبات نشده است .



باخ شهروند استوار و سفت و سختی بود ، دو بار ازدواج کرد و هیچوقت رنج بی پولی نکشید . در میان تمام خانواده باخ ، در آن روزگار ، از همه ثروتمند تر بود، بیش از دیگران احترام داشت با این وجود خست به خرج می داد و سر هر پنی داد و بیداد به راه می انداخت و چهارچشمی مواظب هزینه ها بود . بعضی مکاتباتش با عمو زاده خود یوهان الیاس حاوی همین نکته هاست ، که خواندنش بسیار سرگرم کننده است . در واقع این نامه ها تنها چیز های سرگرم کننده زندگی بدون طنز و لطیفه باخ است .
آیا این مرد اصلا میخندید ؟ آدم حیرت می کند .



یوهان سباستیَن باخ (به آلمانی: Johann Sebastian Bach) ‏ (۲۱ مارس ۱۶۸۵ - ۲۸ ژوئیه ۱۷۵۰). آهنگساز و اُرگ‌نواز پرکار آلمانی است که آثار روحانی و غیرروحانی‌اش برای دسته آواز، ارکستر و تک‌سازها تقریباً تمام انواع متفاوت موسیقی باروک را مجموع کرده و این نوع موسیقیایی را به بلوغ خویش رسانیده است. با وجود اینکه او شکل تازه‌ای از موسیقی را ارائه نکرد، ولی توانست که سبکِ شایع در موسیقی آلمان را با فنون قوی و خیره‌کنندهٔ کنترپوان، غنی سازد. این فنون بر تنظیم چیدمان هارمونیک و موتیفی در مقیاس خُرد و وسیع و همچنین سازواری (adaptation) ریتم‌ها و بافت‌های برگرفته از موسیقی کشورهای دیگر چون ایتالیا و فرانسه، مبتنی بود.

لطافت قوی موسیقی باخ و گستردگی حاصل هنر وی، او را به عنوان یکی از بزرگ‌ترین آهنگسازان غرب در سنت تُنال مشهور ساخته است. با توجه به عمق معنایی، قوّت فنی و زیبایی هنرمندانه، آثاری چون کنسرتوهای براندنبورگ، سوئیت‌ها و پارتیتاها برای ساز کلاویه‌ای، مس در سی مینور، پاسیون به روایت متای قدیس، پیشکش موسیقایی، هنر فوگ و تعداد فراوانی کانتات که ۲۲۰‌تا از آنها برجامانده است، را می‌توان نام برد. نمونه‌ای از این ویژگی سبک‌گرایانه را در قطعهٔٔ زیر، در همسرایی «شکوه خداوند هماره در اوج باد» (به آلمانی: Ehre sei Gott in der Höhe) از ارتاریوی کریسمس، تصنیف‌شده به سال ۱۷۳۴ طی دوران بلوغ هنری وی، می‌توان مشاهده کرد.



یوهان سباستین باخ عضوی از شگفت‌آورترین تبار موسیقایی تمام اعصار بود. در زمانی بیش از ۲۰۰ سال، خاندان باخ توانست دوازده نوازنده و آهنگساز شایسته و توانا را تربیت نماید. این بازهٔ زمانی دورانی بود که کلیسا، دولت محلی و طبقهٔ اشراف، حمایتی قابل‌توجه از ساخت موسیقی به شکل حرفه‌ای در سرزمین‌های آلمانی‌زبان و بخصوص در بخش‌های غربی تورین‌گن و زاکسن، به عمل می‌آوردند. پدر سباستین، یوهان آمبروزیوس باخ، نوازندهٔ چیره‌دست ویولن، ترومپت‌زن دربار و رهبر

دستهٔ نوازندگان شهری در آیزناخ – شهری با جمعیت ۶۰۰۰ نفر - در تورینگن آلمان، می‌زیست. وظیفهٔ او در این شهر، تنظیم موسیقی غیرروحانی و شرکت در موسیقی کلیسایی بود. عموهای سباستین همگی در موسیقی حرفه‌ای بودند که از ارگ‌نواز کلیسا تا نوازندهٔ دستهٔ موسیقی بارگاه شاهی تا آهنگساز در میان آنها یافت می‌شد. اسناد امروزی مشخص می‌کنند که نام باخ در آن زمان می‌رفت تا به معادلی برای موسیقیدان تبدیل شود. خاندان باخ هماره به موفقیت‌های موسیقایی خود افتخار می‌کردند و حدود سال ۱۷۳۵ باخ شجره‌نامه‌ای را با عنوان «سرچشمهٔ موسیقی در خاندان باخ» نگاشت که در آن به پیگیری نسل‌های مختلف دودمانش که در موسیقی به موفقیت دست یافتند، پرداخت.

در ۱۴ سالگی سباستین توانست به همراه دوست و هم‌مدرسه‌ای خود، گئورگ اُرْدمان، برای درس‌خواندن در مدرسهٔ معتبر سنت ‌میکائیل در لونه‌بورگ، کمک‌هزینهٔ تحصیلی دریافت کند. لونه‌بورگ با هامبورگ، بزرگ‌ترین شهر آلمان، فاصلهٔ چندانی نداشت. احتمالاً باخ به همراه دوستش مسافت طولانی از اوردروف تا لونه‌بورگ را بخشی پای پیاده و بخشی با کالسکه طی کرده‌اند. دو سالی که وی در لونه‌بورگ و در مدرسهٔ سنت‌میکائیل حضور یافت، دوران حساسی برای او به نظر می‌رسد زیرا که طی این دوره بیش از آنی که در تورینگن ممکن بود، با نحله‌های متفاوت فرهنگ اروپایی رویارو گشت. علاوه بر خوانندگی به عنوان کاپلا در دستهٔ کر، نواختن ارگ سه صفحه‌کلیدی و هارپسیکورد مدرسه توسط وی، محتمل به‌نظر می‌رسد. همچنین، او احتمالاً زبان فرانسوی و ایتالیایی را آموخته و بستر آموزشی کاملی در زمینهٔ خداشناسی، زبان لاتین، تاریخ، جغرافیا و فیزیک کسب نموده است. در این مدرسه، او در جمع پسران اشراف‌زادگان شمال آلمان که جهت آماده‌شدن برای مشاغل مهمی در زمینهٔ دیپلماسی، حکومت و نظام به این مدرسهٔ برگزیده فرستاده شده بودند، قرار گرفت. به نظر می‌رسد که وی با ارگ‌نوازان مشغول در شهرهای نزدیک لونه‌برک، ملاقات‌هایی داشته است که از آنها می‌توان به گئورگ بوم در یوهانس‌کیرشه اشاره کرد. همچنین، باخ جوان دست‌کم یک بار جهت شنیدن ارگ‌نوازی راین‌کن، رنج طی‌کردن فاصلهٔ صد کیلومتری تا هامبورگ را با پای پیاده، بر خود هموار کرده است. از دیگر ارگ‌نوازانی که وی در هامبورگ ملاقات کرده است می‌توان به برونز اشاره نمود. از طریق این موسیقیدانان، به احتمال، وی توانسته است به بزرگ‌ترین سازهایی که تا آن دوران عمر دیده و نواخته بود، دسترسی یابد. همچنین آشنایی وی با مکتب موسیقی شمال آلمان و بخصوص آثار دیتریش بوکسته‌هود و مقولاتی در نظریهٔ موسیقی که در تسلط این مردان بود، محتمل است.

آثار :

آثار یوهان سباستین باخ به‌وسیلهٔ شماره‌های BWV – سرواژهٔ عبارت آلمانی «Bach Werke Verzeichnis» (به فارسی: «نمایهٔ آثار باخ») - نمایه‌گذاری شده‌اند. این فهرست که در سال ۱۹۵۰ منتشر شد، به‌وسیلهٔ ولفگانگ شمایدر تهیه شده است. فهرست یادشده به جای تقسیم‌بندی بر حسبِ زمانِ تصنیفِ اثر، بر حسبِ نوعِ اثر تقسیم‌بندی شده است؛ BWV 1 تا 224 برای کانتاتها، BWV 225 تا 248 برای آثار آوازی بزرگ، BWV 250 تا 524 برای کورالهها و آوازهای مقدس، BWV 525 تا 748 برای آثار ارگ، BWV 772 تا 994 برای آثاری برای کلاویه‌های دیگر، BWV 995 تا 1000 برای تصنیفاتِ ساز لوت، BWV 1001 تا 1040 برای آثار موسیقی مجلسی، BWV 1041 تا 1071 برای موسیقی ارکستری و BWV 1072 تا 1126 برای کانُنها و فوگها. در گردآوری این فهرست، شمایدر عمدتاً از «Bach Gesellschaft Ausgabe» (به فارسی: «ویراست انجمن باخ»)، فهرستی از آثار آهنگساز که بین سالهای ۱۸۵۰ و ۱۹۰۵ جمع‌آوری شده است، پیروی کرده است. برای فهرست کامل مرتب‌شده بر حسب شمارهٔ BWV، فهرست آثار یوهان سباستین باخ را ببینید.

آثار برای ارگ

باخ در طی دوران حیاتش به‌عنوان ارگ‌نواز، مشاور ساختِ ارگ و آهنگساز، آثاری برای ارگ – چه در انواع آزاد آلمانی مانند پرلودها، فانتازیاها و توکاتا‌ها و شکل‌های بسته‌تری مانند پرلود کورالهها و فوگها - مشهور بود. به دلیل خلاقیت فراوان و توانایی ادغام سبک‌های ملّی متفاوت و متنوع در آثارش برای ارگ، توانست در سنین جوانی شهرت و اعتبار کسب نماید. سبک مربوط به سرزمین‌های شمالی آلمان که در آثار گئورگ بوم (که باخ وی را در لونه‌برک ملاقات کرد) مشهود است، روش آهنگسازی باخ را تحت تأثیر قرار داده است. همچنین سبک دیتریش بوکسته‌هود (که باخ وی را در ۱۷۰۴ در لوبک ملاقات کرد) نیز بر سبک شخصی باخ در آهنگسازی تأثیراتی داشته است. حوالی همین دوران باخ آثار تعدادی از آهنگسازان فرانسوی و ایتالیایی را با هدف افزودن دانش و فهم خود دربارهٔ زبان تصنیفات آنها، رونویسی کرد و بعده‌ها حتی چند ویلون کنسرتو از ویوالدی و دیگران را برای اُرگ تنظیم کرد. پرحاصل‌ترین دوران وی (از ۱۷۰۸ تا ۱۷۱۴) نه تنها با تصنیف چندین جفت از پرلودها و فوگ‌ها و توکاتا‌ها و فوگ‌ها همراه بود، بلکه تالیف «کتابچهٔ اُرگ» را نیز در پی داشت. این کتاب ناتمام مجموعه‌ای از چهل و نه پرلود کورالهٔ کوتاه را شامل می‌شد که هدف آنها نمایش فنون ترکیبی بود که می‌توانست در کاربرد ملودی‌های کوراله استفاده شود. آثار باخ برای اُرگ، پس از ترک وایمار کاهش یافت اما با وجود این، مشهورترین آثار او (شش سونات تریو، «تمرین کلاویهٔ III» - به آلمانی: «Clavierübung III» - تصنیف‌شده به سال ۱۷۳۹ و کورال «هجده بزرگ») همگی پس از این دوران تصنیف شده‌اند. در میانسالی، وی به شدت درگیر ارائهٔ مشاوره برای پروژه‌های متفاوت ساخت اُرگ، آزمایش ارگ‌های نوساز و اختصاص زمانی در بعدازظهرها برای اجرای تک‌نوازی بر روی ارگ‌ها گردید.

دانلود کنید :










آثار دیگر برای سازهای کلاویه‌ای

باخ آثار فراوانی برای هارپسیکورد نوشته است که بعضی از آنها بر روی کلاویکورد نیز اجرا شده‌اند. بسیاری از آثار او برای کلاویه‌ها مجموعه‌هایی هستند که سعی می‌کنند به شکلی دانشنامه‌ای احاطه‌ای جامع و کامل بر تمام سیستم‌های تئوریک داشته باشند و این تلاش‌ها موفقیت‌آمیز نیز بوده است.

* کلاویهٔ خوش‌کوک، کتاب‌های ۱ و ۲ (BWV 846-893). هر کتاب شامل یک پرلود و فوگ در هر یک از ۲۴ گام ماژور و مینور است (که گاهی مجموعهٔ کامل آنها با عنوان «چهل و هشتی» خوانده می‌شود). «خوش‌کوک» بودن که در عنوان اثر به آن اشاره شده است در اصل به کوک (و سیستم کوک‌کردن) باز می‌گردد؛ کوک سازها پیش از باخ غالباً انعطاف کافی برای اجرای قطعاتی که بین بیش از چند گام محدود حرکت می‌کردند را نداشتند.
* ۱۵ اَنوانسیون و ۱۵ سینفونیا (BWV 772-801). این قطعات کوتاه آثار کنترپوآنی دو و سه صدایی هستند که به ترتیب علامات ترکیبی صعودی دِیِز و بِمُل مرتب شده‌اند و از تعدادی از کم‌کاربردهایشان صرف‌ نظر شده است. این قطعات برای کاربردهای تدریسی و آموزشی تصنیف شده‌اند.
* سه مجموعه از سوئیت‌های رقص: سوئیت‌های انگلیسی (BWV 806-811)، سوئیت‌های فرانسوی (BWV 812-817) و پارتیتاها برای کلاویه (BWV 825-830). هر مجموعه شامل شش سوئیت است که بر روی مدل سنتی بنا شده‌اند (آلماند-کورانت-ساراباند-(یک موومان اختیاری)-ژیگ). سوئیت‌های انگلیسی به دقت از این مدل سنتی پیروی می‌نمایند و یک پرلود پیش از آلماند اضافه می‌کنند و موومان اختیاری بین ساراباند و ژیگ را نیز دارند. سوئیت‌های فرانسوی پرلود ابتدایی را ندارد ولی چندین موومان متفاوت بین ساراباند و ژیگ دارند. پارتیتاها با موومان‌های دیباچه‌ای (introductory) پرجزئیات و موومان‌های متفرقه بین بخش‌های اصلی مدل، اثر را از مدل سنتی و اصلی فراتر می‌برند.
* واریاسیون‌های گلدبرگ (BWV 988) که یک آریاست با ۳۰ واریاسیون. این مجموعه ساختاری غیرعادی و پیچیده دارد؛ واریاسیون‌ها به جای بنیان‌شدن روی ملودی آریا، مبتنی بر خط باس آن هستند و کانُن‌های موسیقایی بر مبنای یک طرح باشکوه در میان آنها قرار می‌گیرند.
* قطعات متفرقه‌ای چون «اورتور به سبک فرانسوی» («اورتور فرانسوی»، BWV 831)، «فانتازیا و فوگ کروماتیک» (BWV 903) و «کنسرتوهای ایتالیایی» (BWV 971) را نیز می‌توان ذکر کرد.

در میان آثار کم‌ترشناخته‌شدهٔ باخ برای سازهای کلاویه‌ای، می‌توان از هفت توکاتا (BWV 910-916)، چهار دوئت (BWV 802-805)، سوناتهایی برای کلاویه (BWV 963-967)، شش پرلود کوچک (BWV 933-938) و «Aria variata alla maniera italiana» به شمارهٔ BWV 989 نام برد.


قسمتی از توکاتای شماره 2




موسیقی برای ارکستر و موسیقی مجلسی

باخ برای سازهای تک، دو ساز و دسته‌های موسیقی کوچک آثاری نوشته است. آثار باخ برای سازهای تک – شش سونات و پارتیتا برای ویولن (BWV 1001-1006)، شش سوئیت برای ویولن سل (BWV 1007-1012) و پارتیتا برای فلوت تک (BWV 1013) – می‌توانند در میان ژرفترین آثار این دسته قرار گیرند. همچنین باخ یک سوئیت و چند اثر دیگر برای لوت تک تصنیف نموده است. او سونات‌هایی برای سه ساز و سوناتهای تک با آکومپانیمان یا همراهی بی‌وقفهٔ دیگر سازها (continuo) برای فلوت و ویولا داگامبا تصنیف کرده است. او همچنین تعداد زیادی کانُن و ریچرکاره نوشته است که بیشتر آنها سازبندی مشخصی ندارند. پراهمیت‌ترین مثال‌های این نوع آثار را می‌توان در «هنر فوگ» و «پیشکش موسیقیایی» یافت.

مشهورترین اثر باخ برای ارکستر کنسرتوهای براندنبورگ هستند که به دلیل اینکه در سال ۱۷۲۱ به‌عنوان نمونهٔ کار به مارگراف – پسر دوک براندنبورگ – ارائه شدند، چنین نام گرفته‌اند (باخ نتوانست مقام مورد نظرش را نزد دوک براندنبورگ به دست آورد). این آثار نمونه‌هایی از کنسرتو گروسو هستند. آثار باقیماندهٔ دیگر باخ در شکل کنسرتو، دو ویولن کنسرتو، یک کنسرتو برای دو ویولن (مشهور به کنسرتوهای «دوتایی» یا «double concertos») و کنسرتوهایی برای یک، دو، سه و حتی چهار هارپسیکورد هستند. به باور عمدهٔ صاحب‌نظران، بسیاری از کنسرتوهای هارپسیکورد آثاری اصلی نیستند و در اصل تنظیم‌هایی از کنسرتوهایی هستند که برای سازهای متفاوت تصنیف شده بودند و امروزه نسخه‌های آنها مفقود است. با نوسازی این آثار تعدادی کنسرتو برای ویولن، ابوا و فلوت استخراج شده است. علاوه بر کنسرتوها، باخ همچنین چهار سوئیت ارکستری نیز نوشته است که مجموعه‌ای از موسیقی سبک‌گرایانهٔ رقص برای ارکستر است. این اثر که امروزه با عنوان «اِیر بر سیم سُل» خوانده می‌شود، تنظیمی است که در قرن نوزدهم بر مبنای موومان دوم سوئیت ارکستری شمارهٔ ۳ انجام شده است.

دانلود کنید :

َAir





آثار آوازی و آثار برای دستهٔ کر

باخ در کلیسای سنت توماس هر یک‌شنبه یک کانتات بر مبنای تم مربوط به منتخب آیات کتاب مقدس که در همان هفته خوانده می‌شد، اجرا می‌کرده است. با وجود اینکه وی کانتات‌های دیگر آهنگسازان را نیز اجرا می‌نموده، دست‌کم سه مجموعهٔ کامل از کانتات‌ها را خود تصنیف کرده است که هر مجموعه از این سه ویژهٔ یکشنبه‌ها و مناسبت‌های کلیسائی در طول سال بوده‌اند. این سه مجموعه علاوه بر آن کانتات‌هایی است که او در مول‌هاوزن و وایمار تصنیف نموده است. در مجموع، وی بیش از ۳۰۰ کانتات مقدس نوشته که از میان آنها تنها حدود ۱۹۵ اثر برجای مانده است.

کانتات‌های وی از نظر شکل و سازبندی بسیار متفاوتند. بعضی از آنها تنها برای یک تک‌خوان و بعضی دیگر برای یک دستهٔ همسرایان هستند. از نظر سازبندی نیز بعضی برای ارکسترهای بزرگ و بعضی دیگر برای تعداد محدودی ساز تصنیف شده‌اند. با وجود این، ساختاری معمول در کانتات‌ها می‌توان یافت؛ یک همسرایی ورودیهٔ بزرگ که با یک یا چند جفت آریای رسیتاتیو برای تک‌خوان‌ها (یا دوئت‌ها) پی گرفته می‌شود و در نهایت به یک کوراله ختم می‌گردد. کورالهٔ پایانی اغلب به‌عنوان یک پرلود کوراله در موومان اصلی نیز ظاهر می‌شود و گاهی به‌عنوان یک کانتوس فیرموس در همسرایی ورودیه نیز می‌آید. مشهورترین این کانتات‌ها «کانتات شمارهٔ ۴» («Chris lag in Todesbanden»، به فارسی: «مسیح در بستر مرگ بود»)، کانتات شماره ۸۰ («Ein feste Burg»، به فارسی: «یک دِژ امن»)، کانتات شمارهٔ ۱۴۰ («Wacher auf»، به فارسی: «برخیز») و کانتات شماره ۱۴۷ («Herz und Mund und Tat und Leben»، به فارسی: «قلب و زبان و کردار و وجود») هستند.

همچنین باخ تعدادی کانتات غیرمذهبی نیز تصنیف نموده است که معمولاً در مراسم اجتماعی چون جشن‌های ازدواج اجرا می‌شده‌اند. دو کانتات ازدواج و کانتات قهوه (که روایت داستان دختری است که تا زمانی که اعتیادش به قهوه را ترک نکرده است، پدرش به او اجازهٔ ازدواج نمی‌دهد) از مشهورترین این نوع کانتات‌ها هستند.

آثار باخ برای ارکستر و دستهٔ آواز بزرگ شامل قطعهٔ مشهور «پاسیون به روایت متای قدیس» (به آلمانی: «Matthäuspassion») و «پاسیون به روایت یوحنای قدیس» (به آلمانی: Johannespassion) است که هر دو اثر برای اجرا در هفتهٔ مقدس در کلیسای سنت توماس تصنیف شده‌اند. همچنین از آثار دیگر وی در همین دسته‌بندی می‌توان به ارتاریوی کریسمس (مجموعهٔ شش کانتات برای اجرا در آیین نماز کریسمس) نیز اشاره نمود. ماگنیفیکات در دو نسخه (یکی در می بِمُل ماژور با موومان‌هایی جای‌گرفته در میان موومان‌های متن ماگنیفیکات و نسخه‌ای دیگر در ر ماژور که مشهورتر است) و «ارتاریوی عید پاک»، در قیاس با کانتات‌های بزرگ و استادانه‌ای چون پاسیون‌ها و ارتاریوی کریسمس، خُردترند.

دیگر اثر بزرگ باخ، «مس در سی مینور»، نزدیک پایان عمر وی با استفاده از قطعات دیگری که پیش‌تر تصنیف شده بودند (مانند کانتات شماره ۱۹۱ و کانتات شمارهٔ ۱۲) گردآوری گشت. این قطعه هرگز در زمان حیات باخ و حتی پس از مرگ وی تا قرن نوزدهم اجرا نشد.

در تمام این آثار، برخلاف موتت‌ها، در کنار همسرایی‌ها بخش‌های تکخوانی قدرتمندی نیز دیده می‌شود.
دانلود کنید :





پسورد تمامی فایل ها : www.fiddlersatan.blogspot.com

>>> بیشتر :



_______________




ادامه مطلب

۴/۰۶/۱۳۸۸

جاکومو پوچینی ( Giacomo Puccini )



جاکومو پوچینی ( Giacomo Antonio Domenico Michele Secondo Maria Puccini ) آهنگساز ایتالیایی بود که اپراهایش از جمله معروفترینشان لابوئم ، توسکا ، مادام باترفلای و ترندو جزو محبوبترین اپرا های جهان محسوب می شوند .
او در روز 22 دسامبر در شهر لوکا در توسکانی* متولد شد .خانواده و خویشانش کم و بیش همه در کار موسیقی بودند. اگر چه دایی‌اش او را در این کار بی‌استعداد می‌دانست، اما پوچینی در همان دوران نوجوانی در سن ۱۴ سالگی موفق شد، به اُرگنواز کلیسای محل بدل شود. او در ۳۱ سالگی نخستین اپرایش «ادگار» را به سفارش سرشناسترین بنگاه انتشارات آثار موسیقی، ریکردی نوشت که گرچه موفق نبود، ولی او را برای همیشه با این بُنگاه همکار و همراه ساخت. پوچینی ۳۵ سال داشت که با اپرای مانون لسکو ناگهان شهرت بین المللی پیدا کرد. محبوبیت پوچینی در ایران را باید در بهره‌گیری او از درونمایه‌های شرقی در اپراهایش جست. در اینجا می‌توان به دو نمونه اشاره کرد: یکی اپرای «مادام باترفلای» یا «پروانه» که پوچینی آن را از روی متن نویسنده‌ی امریکایی، لوتر لانگ ، ساخت.
این اپرا در سال ۱۹۰۴ به روی صحنه آمد. موضوع این اثر، عشق بدفرجام دختر ژاپنی چوچوسان یعنی پروانه به یک افسر امریکایی و رویارویی دو فرهنگ و سنت دور از یکدیگر است.در آن زمان گرامافون به تازگی به بازار آمده بود و پوچینی که جّداً می‌خواست حالت و روحیه‌ی ژاپنی را در اپرایش پدید آورد، با شنیدن چند صفحه ی موسیقی ژاپنی توانست این خواست را به خوبی به انجام رساند و به آهنگ اپرا حالتی از موسیقی خاور دور بدهد.این حالت در آخرین اپرای او «توراندخت» هم آشکارا حس می‌شود. هرچند این اپرا ناتمام مانده بود، اما توسط فرانکو آلفانو، آهنگساز ایتالیایی، تکمیل شد و بعد از درگذشت پوچینی در سال ۱۹۲۴، برایش ارج و احترام بیشتری به بار آورد.

اپرای «توراندخت»، سرگذشت شاهزاده‌ای چینی به همین نام است که یکی از بستگانش را تاتارها کشته‌اند و او از این رو می‌خواهد که از همه‌ی مردان انتقام بگیرد، اما هنگامی که قرار است نامی را فاش کند تا خَلَف را که دل به او باخته، بکشند، به جای بردن آن نام می‌گوید: «نام او عشق است» بدین ترتیب اپرا با فریاد شادی مردم و ازدواج شاهزاده و خلف پایان می‌یابد. پوچینی در اپراهای خود بیشتر به رویارویی زن و مردهای دلباخته و تیرگی‌ها و آلایش ذهنی آنها می‌پردازد. او پیرو مکتب رومانتیسم است، یعنی آثارش هدفمندند و بیشتر رویداد یا حالتی را توصیف می‌کنند. صاحبنظران و منتقدان موسیقی، جاکومو پوچینی را پس از وردی ، بزرگترین اپرانویس ایتالیا می‌دانند. پوچینی در چهار دهه فعالیت هنری خود (بین سال‌های ۱۸۸۴ و ۱۹۲۴) مجموعا دوازده اثر اپرایی خلق کرد و از آهنگسازانی است که در همان دوران حیات خود توانسته‌اند، موفقیت‌های بزرگی را جشن بگیرند.


دانلود کنید :



گوش کنید : قسمتی از اپرای مادام باترفلای



پسورد تمامی فایل ها : www.fiddlersatan.blogspot.com


>>>> بیشتر :


___________________



* منطقه ای در غرب ایتالیا
جهت توضیحات تخصصی اینجا را کلیک کنید .



ادامه مطلب

۴/۰۵/۱۳۸۸

مایکل جکسون در گذشت




مایکل جکسون ، ستاره افسانه ای موسیقی پاپ و بنیانگذار رقص مشهور بریک صبح امروز در اثر حمله ی قلبی در سن 50 سالگی در گذشت .
به نقل از خبرگزاری بی بی سی :
پیکر بیهوش او به بیمارستانی در لس آنجلس منتقل شد . مقامات بیمارستان اظهار کردند که اقدامات زیادی برای احیا او به عمل آوردند ولی به رغم تمام تلاش های مسئولین در روند قلب تغییری ایجاد نشده و بدن او نسبت به تمام اقدامات انجام شده پاسخی نشان نداده است .
او در حالی از دنیا رفت که قرار بود تور دور دنیای بازگشت خود را از ماه دیگر آغاز کند .
مایکل جکسون دو بار ازدواج کرده و از خود سه فرزند باقی گذاشت .
خویشاوندان او علاوه بر فرزندان و همسرش شامل پدر و مادر و پنج برادر و سه خواهرش نیز می شود .


>>> بیشتر :
ادامه مطلب

ادوارد گریگ ( Edvard Grieg )




ادوارد هیجروب گریگ ( Edvard Hagerup Grieg - June 15, 1843 - September 4, 1907 )آهنگساز و پیانیست نروژی عصر رمانتیک بود . شهرت او بیشتر به خاطر پیانو کنسرتو در لا مینور(1) و موسیقی بکگراندی(2) است که برای تئاتر هنریک ایبزن (3) ساخته بود ( مشهورترینشان "صبحگاه"(4) و " در قصر پادشاه کوهستان"(5))
او در روز پانزدهم ژوئن 1843 در برگن(6) متولد شد . پدر پدربزرگ او پس از جنگ کالودن(7) در سال 1746 به قصد تجارت به نروژ رفته و در آنجا ساکن شده بود . خانواده او، خانواده ای موسیقی دوست بود به طوری که مادر او اولین مربی پیانوی او محسوب میشد و ادوارد از 6 سالگی فراگیری پیانو را آغاز کرد . او در سن پانزده سالگی با برادر شوهر عمه ی خود ویلونیستی مشهور به نام اول بول(8) بود آشنا شد . اول تحت تاتیر استعداد بی نظیر ادوارد جوان قرار گرفت و خانواده او را متقاعد کرد که او را به هنرستان لایپزیگ(9) در شرق آلمان بفرستند ، او در آن جا با ایگنز موسکلز(10) ملاقات کرده و توسط او آموزش دید . ادوارد در هنرستان نامنویسی کرد و بیشتر وقت خود را روی پیانو اختصاص میداد . با این که او به شیوه های آموزش و روش تدریس در هنرستان علاقه ای نداشت نمرات عالی ای را در کسب نمود برای مثال در نواختن ارگان استعداد بی نظیری از خود نشان داد .در بهار سال 1860 او از یک بیماری ریوی جان سالم به در برد و در همان سال در کنسرتی در سوئد وظیفه نواختن پیانو را به عهده گرفت . در سال 1862 او از هنرستان فارغ التحصیل شد و به زادگاه خود در برگن بازگشت و اولین کنسرت خود را اجرا کرد . او برای اولین بار در برگن سونات Pathetique بتهوون (11) را اجرا نمود . پس از آن ادوارد به کپنهاگ(12) رفت و با آهنگسازان دانمارکی چون جی .پی.ای هارتمن(13) و نیلز گید(14) ملاقات کرد . او همچنین با آهنگسازی نروژی به نام ریکارد نورداک(15) آشنا شد که بعد ها او به یکی از دوستان خوب و منابع الهام گریگ تبدیل میشود . نورداک در سال 1866 مرد و گریگ به احترام او مارچ خداحافظی(16) را ساخت . گریگ روابط نزدیکی با ارکستر فلارمونیک برگن(17) داشت و بعدا سمت مدیریت صدای ارکستر را از آن خود کرد .

در 11 ژوئن 1867 ادوارد گریگ با دختر عموی خود نینا هیگروب(18) ازدواج کرد و تنها فرزندشان الکساندرا یکسال بعد متولد شد . در همان سال ادوارد پیانو کنسروتو در لا مینور را نوشت . ادموند نیوپرت(19) آخرین تنظیمات را به پیانو کنسرتو اضافه کرده و در روز 3 آپریل 1869 در کازینو تئاتر کریستیانا(20) به روی صحنه رفت .
در سال 1868 ، فرانتس لیزت(21) با این که هنوز گریگ را ملاقات نکرده بود ، سفارشنامه ای برای وزارت آموزش و پرورش نروژ فرستاد و از آن ها درخواست نمود گریگ را برای ملاقات با او به ایتالیا بفرستند ، دو هنرمند در سال 1970 در رم ملاقات کردند . در در اولین سفر آن دو درباره ی سونات ویلون شماره 1 او بحث کردند که لیزت بسیار گریگ را تحسین نمود . در سفر دوم او در ماه آپریل ، گریگ با خود دست نوشته ای از جدید ترین سونات پیانو خود را به لیزت داد و او موفق شد بدون آمادگی قبلی آن را اجرا کند .
در تابستان 1869 دختر گریگ بیمار شد و در 13 ماهگی از دنیا رفت .
در سال 1876 گریگ موسیقی بک گراندی برای قسمتی از اجرای پیر جرینت نوشت که بسیاری از قطعات این اجرا بعد ها در میان طرفداران موسیقی بکگراند و دوئت-پیانو بسیار محبوب شدند .
سال 1888 در لایزینگ ، گریگ ، چایکوفسکی(22) را ملاقات کرد . چایکوفسکی زیبایی ، اصلیت و حرارت موسیقی گریگ را تحسین مینمود .

درسال 1906 او آهنگساز و پیانیست دیگری به نام پرسی گرینر را در لندن ملاقات نمود . گرینر یکی از بزرگترین طرفداران موسیقی گریگ بود و آن دو به سرعت با هم دوست شدند درسال 1907 گریگ در یک مصاحبه گفت : (( من آهنگ هایی برای رقص محلی نروژی نوشته ام که در کشور من هیجکس نمیتواند آن ها را اجرا کند ولی بیاید ببینید این استرالیایی کوچک آن ها را همانطور که باید اجرا شوند ، اجرا میکند . ما نروژی ها به جز این که این هنرمند نابغه را دوست بداریم چه میتوانیم بکنیم ؟ ))
ادوارد گریگ در پاییز سال 1907 در سن 64 سالگی پس از دوره ی طولانی ای از بیماری در گذشت . آخرین کلمات او این بودند : (( خب ، اگر باید اینطور باشد ))(23) به احترامش در مراسم تدفین او 30000 تا 40000 نفر در خیابان ها جمع شدند و طبق وصیتش مارچ خداحافظی ای که خودش برای مرگ ریکارد نورداک ساخته بود و پس از آن مارچ تدفین(24) مشهور فردریک شوپن نواخته شد .
بقایای او و همسرش در کوهستانی نزدیک خانه اشان در ترلدهاگن(25) دفن شدند .

خانه ادوارد گریگ ( ترلدهاگن) که هم اکنون موزه ی او و جزو میراث ملی کشور نروژ محسوب می شود .


صبحگاه :
( Morning Mood / Incidental Music / Mp3 / 3 Mb / Download )

پیانو کنسرتو در لا مینور :
( Piano Concerto In A Minor / Concerto / 12 Mb / Mp3 / Downlaod )

پرده اول تئاتر پیرجینت :
( Peer Gynt Play / Act 1 / 4 Mb / Mp3 / Download )

پرده دوم تئاتر پیرجینت :
( Peer Gynt Play / Act 2 / 4Mb / In The Hall Of Mountain King / Mp3 / Download )

پرده سوم تئاتر پیرجینت :
( Peer Gynt Play / Act 3 / 3 Mb / Mp3 / Download )

پرده چهارم تئاتر پیرجینت :
( Peer Gynt Play / Act 4 / 2 Mb / Mp3 / Download )

پسورد تمامی فایل ها : www.fiddlersatan.blogspot.com
_______________________________________________________

تو ضیحات :

1) Piano Concerto In A Minor - Composed At 1868 By Edvard Grieg
2) موسیقی بک گراند ( Incidental Music ) در واقع موسیقیی است که برای پشت صحنه ی یک فیلم ، کارتون ، تئاتر و ... ساخته میشود . از آهنگسازانی که موسیقی بکگراند آن ها مشهور است میتوان به لودویگ وان بتهوون ، فرانتس شوبرت ، جورج بیزت و ادوارد گریگ اشاره کرد .
3) Henrik Johann Ibsen هنریک یوهان ایبسن شاعر و نمایشنامه نویس نروژی . (1828-1906)
4) Morning Mood
In The Hall Of Mountain King (5
6) برگن ( Bergen ) شهری در نروژ
7) Battle of Culloden نبرد کالودن آخرین ایستادگی طرفداران پادشاه مخلوع انگلستان جیمز دوم در برابر قوای دولتی بریتانیا در خاک فرانسه بود .
8) Ole Bornemann Bull ویلونیست مشهور نروژی ( 1810-1880 ) هم اکنون مجسمه ای از او در موزه ی هنرمندان اسلو موجود میباشد .
9) Leipzig Conservatory لیپزینگ : شهری در شرق آلمان مرکزی
10) Ignaz Moscheles آهنگساز و هنرشناس اهل جمهوری چک . ( 1794 - 1870 )
11) Piano Sonata No. 8 in C minor, op. 13 معروف به سونات Pathétique . از سونات های سه گانه بتهوون .
12) Copenhagen پایتخت دانمارک .
13) Johan Peter Emilius Hartmann آهنگساز دانمارکی .
14) Niels Wilhelm Gade آهنگساز ، رهبر ارکستر ، ویلونیست و نوازنده ارگان مشهور دانمارکی .
15) Rikard Nordaak آهنگساز نروژی و سراینده ی سرود ملی نروژ .
16) Funeral March in Memory of Rikard Nordraak مارچ تدفین که ادوارد گریگ به یاد دوست دیرینه اش ریکارد نورداک ساخت و در مراسم تدفین خود گریگ هم نواخته شد .
17)(Bergen Philharmonic Orchestra (Harmonien ارکستر فلارمونیک برگن
18) Nina Hagerup خواننده سوپرانو نروژی- دانمارکی و همسر ادوراد گریگ
19) Carl Fredrik) Edmund Neupert ) آهنگساز و پیانیست نروژی .
20) Christiana نام قدیم پایتخت کنونی نروژ "اسلو"
21) Franz Liszt فرانتس لیزت ، آهنگساز مجارستانی (1811-1886)
22) Pyotr Ilyich Tchaikovsky آهنگساز مشهور روسی .
23) "Well , If It Must Be So " خب اگر که باید اینطور باشد
24) Piano Sonata No. 2 in B-flat minor, Op. 35 سومین موومنت این سونات به نام موومنت تدفین یا Funeral March معروف است
25)Troldhaugen ترلدهاگن خانه و محل سکونت ادوراد گریگ بود که هم اکنون به موزه او تبدیل شده است .



ادامه مطلب

آنتونیو ویوالدی ( Antonio Vivaldi )



آنتونیو لوچیو ویوالدی مشهور به کشیش مو قرمز ، ویلنیست و آهنگساز مشهور عصر باروک بود که در سال 1678 در ونیز متولد شد، پدر او یک نوازنده ماهر در ویلن بود. او برای فراگیری علوم مذهبی و در نهایت کشیش شدن به یکی از مدارس مذهبی فرستاده شد، مدتی درس خواند اما حاضر نشد این کار را ادامه دهد، او ادعا می کرد که مشکلی در قفسه سینه خود دارد و این باعث می شود که اغلب گلودرد و ... داشته باشد.
بسیاری مدعی هستند که او تمارض میکرد و اصلا بیماری خاصی نداشت و برای همین بود که به اجبار اطرافیان بالاخره مجبور شد که کشیش شود، او در سن بیست سالگی کشیش شد. شاید به این دلیل که در آن زمان برای فردی که در خانواده فقیر زندگی می کند، تنها راه درس خواندن مجانی کشیش شدن بود، ویوالدی به سبب موی قرمزی که داشت به کشیش مو قرمز معروف بود.
در سال 1703 بعنوان نوازنده و معلم ویلن در یک پانسیون (Ospedale) دختران انتخاب شد. ویوالدی بیشتر عمر خود را در این مدرسه گذراند و نیز بسیاری از کارهای زیبای موسیقی خود را آنجا تهیه کرد و دختران این پرورشگاه همواره اولین کسانی بودند که کارهای او را بعنوان تمرین می نواختند. عکس دوم نمایی از یک سالن کنسرت در یک چنین پانسیونی را در زمان ویوالدی نمایش میدهد. همانطور که مشاهده میکند اشراف و نجیب زادگان در سالن نشته اند و دختران در حال اجرای موسیقی می باشند.
تا سال 1709 در Ospedale مشغول بود و هر سال قرار کاری خود را با آنها تمدید می کرد. او بین سالهای 1709 تا 1711 برای یک سالن اپرا بنام Teatro Sant' Angelo کار میکرد. او تا سال 1711 تعدادی سونات و حدود دوازده کنسرتو تهیه کرده بود که توسط ناشری در آمستردام منتشر شده بود.

ویوالدی در مجموع حدود 550 کنسرتو تهیه کرد که از میان آنها حدود 250 مورد از آن برای ویلن بود. او همچنین در موسیقی با صدای انسان (Vocal) مانند اپرا نیز بسیار فعال بود، Vicenza از کاهای اپرایی بسیار معروف وی بود که در سال 1713 تهیه شد. او کارهای بسیاری برای bassoon، ویلن سل، ابوا و فلوت نیز دارد. از جمله افرادی بود که موسیقی برنامه ای را – شاید نا آگاهانه – مطرح کرد، چهارفصل او که بر اساس حال و هوای فصول سال تهیه شده بود از این دسته کارهای وی بودند که در حدود سال 1725 تهیه شد.
از لحاظ سبک کاری ویوالدی به دوران پایانی باروک تعلق دارد یعنی حدودا" سالهای 1680 تا 1750. جالب است بدانید این دوره، دوره پیشرفت های بزگ در علوم ریاضی و فیزیک بود چرا که بزرگانی چون پاسکال، نیوتن و لایبنیتز در این دوران می زیستند و گرایش به سبک جدید در علم رواج داشت و یقینا" دست آورد های باخ بی تاثیر از پیشرفت های علمی آن زمان نبوده است. در هر صورت چیره دستی ویوالدی در نواختن ویلن و زیبایی بیش از حد برخی کارهای او باعث شد تا باخ برخی از کنسرتوهای او را برای سازهای جدید دوباره تنظیم کند.

چهار فصل :

چهار فصل یک ست متشکل از 4 ویلون کنسرتو است که درسال 1723 توسط آنتونیو ویوالدی نوشته شده است .چهار فصل زیباترین اثر ویوالدی و مشهورترین کنسرتوی عصر باروک ** است . متن هر اثر گفته می شود که حکایت از زیبایی های یک فصل دارد مثلا فصل زمستان خاطره برف های نقره ای و تگرگ را در یاد انسان زنده میکند .
کنسرتو ها نخستین بار در سال 1725 به عنوان جزئی از دوازده کنسرتوی دیگر منشر شدند و 4 کنسرتوی اول این اثر را به نام یک فصل نام گذاری کردند . هر چهار اثر با ریتم هارمونی آهسته شروع شده و به تدریج تند میشود . مشهورترین اجرای عصر حاضر این اثر اجرای کنسرت فلارمونیک آلمان و به رهبری هربرت فون کارایان است .


بهار :
( Concerto no.1 in E Major Op.8 / Violin : Anne-Sophie Mutter / Herbert Von Karajan )
دانلود : ( تصویری / صوتی )

تابستان :
( Concerto no.2 in G minor Op.8 / Violin : Anne-Sophie Mutter / Herbert Von Karajan)
دانلود : ( تصویری / صوتی )

پاییز :
( Concerto no.3 in F Major Op.8 / Violin : Anne-Sophie Mutter / Herbert Von Karajan)
دانلود : ( تصویری / صوتی )

زمستان :
( Concerto no.4 in F minor Op.8 / Violin : Anne-Sophie Mutter / Herbert Von Karajan )
دانلود : ( تصویری / صوتی )

بهار ، تابستان ، پاییز ، زمستان :
( Vivaldi 4 Seasons / Violin Concerto / Zip / Herbert Von Karajan / 37 Mb / Download )

پسورد تمامی فایل ها : www.fiddlersatan.blogspot.com


قسمتی از کنسرتوی شماره 2 ( تابستان )




قسمتی از کنسرتوی شماره 4 ( زمستان )



_________________________________________________


** در موسیقی اروپایی از سال های 1600 - 1750 را دوره ی باروک مینامند . باروک در لغت به معنی زمخت و ناهنجار است .
از مطرحترین چهره های این دوره میتوان به باخ ، ویوالدی و هندل اشاره کرد .


ادامه مطلب
 

شیطانِ ویلون‌نواز طراحی شده توسط Insight . ترجمه و بهینه شده برای زبان فارسی توسط مجتبی ستوده