بزرگترین موسیقیدان عصر خود بود . به عنوان آهنگساز در شکل های مختلف موسیقی به استادی رسیده بود - اپرا،سنفونی،کنسرتو،موسیقی مجلسی ،آواز ، پیانو ، کر . بهترین پیانیست و ارگنواز اروپا به شمار می رفت و اگر مشق ویولون کرده بود حتما بهترین ویلونیست هم می شد . ظاهرا در موسیقی کاری نبود که بهتر از دیگران انجام ندهد . وقتی به قطعه ای فکر میکرد میتوانست قطعه دیگر را به طور کامل بنویسد , یا یک کوارتت زهی را در ذهن کامل کند ، و پیش از آن که تمامی اثر را یادداشت کند ، بعضی قسمت های مستقل آن را روی کاغذ بیاورد . هر قطعه ای را که جلویش می گذاشتند به یم نظر میخواند , یا قطعه ای را که برای اولین بار می شنید ، و فورا می نوشت ، بدون غلط ، نت به نت . مرگش هنگامی رخ داد که هنوز دو ماه به 36 سالگی اش مانده بود از 27 ژانویه 1756 تا 5 دسامبر 1791 زیست در آن فرصت کم میراث گران بهایی از موسیقی به جا گذاشت که امروز هم مانند سال های قرن 18 همچنان گرم و روشن می درخشد .
ولفگانگ آمادئوس موتزارت (۲۷ ژانویه ۱۷۵۶ - ۵ دسامبر ۱۷۹۱) آهنگساز اتریشی، از نوابغ موسیقی و از بزرگترین آهنگسازان موسیقی کلاسیک بود. او در زندگی کوتاه خود بیش از ششصد قطعه موسیقی برای اپرا، سمفونی، کنسرتو، مجلسی، سونات، سرناد، و گروه کُر از خود باقی گذاشت. موتزارت در سومین سال از زندگی خود شروع به آهنگسازی کرد و در پنج سالگی لقب کودک نابغه به او داده شد و همهجای اروپا شهرت بسیاری یافت. در هفت سالگی اولین سمفونی، و در دوازده سالگی اولین اپرای کامل خود را نوشت. بر خلاف هر آهنگساز دیگری، او در تمام ژانرهای مرسوم در دوران زندگیش، موسیقی تصنیف نمود و در این زمینه از همه برتر بود.
خانواده و آغاز زندگی
موتزارت در شهر سالزبورگ در کشور اتریش که یکی از مراکز هنری، فعال ، و مهم موسیقی اروپا بود از لئوپلد موتزارت و آنا ماریا پرتل موتزارت به دنیا آمد. مدارک تولد او نام کاتولیک وی را یوهان کریسُستُُموس ولفگانگوس تئوفیلوس موتزارت نشان میدهند. از این پنج اسم دو نام اول نامهای مذهبیِ کاتولیکی بودند و کاربرد روزمره نداشتند. قسمت چهارم نام او، تئوفیلوس، به زبان آلمانی یعنی محبوب خداوند، در زبان لاتین معنی آمادئوس میدهد، و به فرانسه آمادی تلفظ میشود . خود موتزارت ترجیح میداد که به نام ولفگانگ امادی موتزارت شناخته شود و همیشه بالای هر صفحهٔ کارش را با این اسم امضا میکرد. پدرش لئوپولد که در دربار اسقف خدمت میکرد ، آهنگساز و ویولونیست بسیار مشهوری بود. از همان اوان کودکی ولفگانگ چنان نبوغی از خود نشان داد که پدرش همه کار خود را رها کرد و به طور جدی و مستمر به آموزش فرزندش پرداخت. موتزارت پیش از رسیدن به سن ۱۲ سالگی نوازندهای چیرهدست در پیانو، ویولون، و ارگ شد.
سالهای سفر
موتزارت از سنین بسیار جوانی شروع به سفر کرد. در سال ۱۷۶۳ کنسرتی در قصر شاه باواریا در مونیخ و امپراتور اتریش در وین اجراء کرد. پس از آن به اتفاق پدرش سفری به قصرهای مونیخ، مانهایم، پاریس، لندن، و لاهه رفت و سرانجام، در راه برگشت، پس از دیدار از زوریخ، دوناشینگ، و مونیخ به سالزبورگ بازگشت. این سفر موتزارت ۳ سال به طول انجامید.
پس از یک سال اقامت در سالزبورگ، در سال ۱۷۶۸، موتزارت سه بار به ایتالیا مسافرت کرد. سفر اول از دسامبر ۱۷۶۹ تا مارس ۱۷۷۱، سفر دوم از اوت تا دسامبر ۱۷۷۱، و در پایان از اکتبر ۱۷۷۲ تا مارس ۱۷۷۳ بود. موتزارت در طول این سفرها با آندره لوچِسی در ونیس و جییُوانی باتیستا مارتینی در بولونا اشنا شد و علاوه بر آن به عضویت آکادمی فیلارمونیک ایتالیا برگزیده شد. یکی از اتفاقات بسیار جالب در این سفرها زمانی بود که موتزارت آهنگ ۱۲ دقیقهای میزره ساختهٔ گرگوریو آلِگری Gregorio Allegri که تحت پوشش و حفاظت واتیکان بود را شنید. او پس از یک بار شنیدن این آهنگ، تمامی آن را نوشت و پس از بازگشت به سالزبورگ اولین کپی غیر قانونی این آهنگ بسیار زیبا را چاپ کرد.
در تابستان سال ۱۷۷۳ موتزارت چندین بار به وین رفت تا شاید بتواند شغلی را در آنجا برای خودش دست و پا کند. او در این زمان اقدام به نوشتن یک رشته کوارتِت و چند سمفونی مینماید. این سنفونیها شامل ۲ قطعه سمفونی از معروفترین سمفونیهای او، سمفونی شماره ۲۵ در سُل مینور (ک ۱۷۳d/۱۸۳) و سمفونی شماره ۲۹ در لا (ک ۲۰۱)، و قسمتی از ابتدای اپرایش به نام باغبان قلابی (ک ۱۹۶) بودند. موتزارت در دورهٔ سالهای ۱۷۷۴ تا ۱۷۷۷ در سالزبورگ به عنوان رهبر ارکستر اسقف مشغول به کار بود. در این سالها کارهایش شامل تعداد زیادی سرناد، سونات برای کلیسا، تعداد گوناگونی مَس برای کلیسا از جمله مَس تاجگذاری (کُرُنِیشن) و اولین کنسرتوی بزرگ پیانو او، کنسرتوی پیانوی شماره ۹ (ک ۲۷۱) در سال ۱۷۷۷ بود.
در سوم ژوئن سال ۱۷۷۸ موتزارت با همراهی مادرش سفری جدید به مونیخ، مانهایم، و پاریس کرد و در طول این مدت قطعههای بسیار زیبایی برای فلوت و پیانو نوشت. او در همین موقع عاشق یک خوانندهٔ اپرا با نام آلویزا وبر ، خواهر بزرگ کنستانز وِبر همسر آیندهاش شد. او همچنین در این سفر با آهنگسازان بسیار پرنفوذ و مشهوری، از جمله یوهان کریستین باخ (۱۷۳۵-۱۷۸۲) که یکی از بهترین دوستان وی شد، آشنا گردید. کارهای باخ و ملاقات با او تاُثیر زیادی در موتزارت و کارهای آیندهاش گذاشت. موتزارت در پایان این سفر، در پاریس، مادرش را از دست داد.
در سال ۱۷۸۱ موتزارت به همراه کارفرمایش اسقف به وین رفت واما به دلیل محدودیتهایی که اسقف در روش موسیقی موتزارت ایجاد میکرد از شغلش استعفا داد. پس از آن به وین، شهر موسیقیدانان، رفت و در آنجا مشغول به کار آزاد شد. او امیدوار بود که در حین انجام کار آزاد موفق به پیداکردن شغلی دائمیشود که این آرزو در طول عمرش، هیچ گاه برآورده نشد. با این وجود، بین سالهای ۱۷۸۲ تا ۱۷۸۷ او زندگی بسیار مجللی در وین داشت. در تاریخ ۴ اوت ۱۷۸۲، بر خلاف عقیده پدرش موتزارت با کنستانز وِبر (۱۷۶۲-۱۸۴۲) در کلیسای سَن اِشتِفان در وین ازدواج کرد. ولفگانگ و کنستانز در طول زندگی مشترکشان صاحب هفت فرزند شدند که از آنها فقط کارل توماس (۱۷۸۴-۱۸۵۸) و فرانز زاویر ولفگانگ (۱۷۹۱-۱۸۴۴) توانستند سنین طفولیت را پشت سر بگذارند. کارل توماس و فرانس زاویر ولفگانگ هرگز ازدواج نکردند و صاحب فرزندی نگردیدند.
سال ۱۷۸۲ سال بسیار خوبی از نظر شغلی برای موتزارت بود. او اپرای دزدی از حرمسرا (ک ۳۸۱) را در این سال نوشت و شهرت بسیاری پیدا کرد. پس از آن چندین کنسرتو برای پیانو نوشت که تمامی آنها را هنگام اجرا کردنشان از بر داشت.
در طول سالهای ۱۷۸۲ و ۱۷۸۳ موتزارت با یوهان سباستین باخ و گئورگ فریدریش هندل تحت نظر بارُن گاتفرید فُن سوایتِن بسیار صمیمی شد. فُن سویتن دارای تعداد زیادی کار در سبک باروک بود و هنرمندان جوان و موفق آن زمان را برای بحث و تبادل نظر در رابطه با موسیقی، به منزل خود دعوت مینمود. سبک موسیقی باروک طوری در روح موتزارت اثر گذاشت که باعث تدوین دو اثر معروف خود: قسمتی از اپرای فلوت سحرامیز (ک ۶۲۰) و سمفونی شماره ۴۱ (ک ۵۵۱) شد.
در سال ۱۷۸۳ ولفگانگ و کنستانز یک سفر به سالزبورگ برای ملاقات لئوپولد که با ازدواج آنها مخالف بود رفتند و با برخورد سرد او مواجه شدند. این بیاعتنائی سبب تدوین یکی از شاهکارهای موسیقی جهان، مَس در سی مینور (ک a ۴۱۷) شد که البته ناتمام ماند. این اثر برای اولین بار در سالزبورگ اجراء گردید و با مدیریت ولفگانگ، کنستانز تک خوان این اثر شد. موتزارت امیدوار بود که با شنیدن صدای کنستانز، در حین خواندن این قطعه بسیار لطیف، روح پدرش را به عشق همسرش بکشاند.
در اوایل سالهای زندگیاش در وین موتزارت با ژوزف هایدن آشنا و بعد دوست بسیار صمیمی شد. در زمانی که هایدن به وین میرفت، موتزارت و او با همدیگر در اجرای کوارتت شرکت میکردند. موتزارت بعدها شش کوارتِت برای سازهای سیمی نوشت و همگی آنها را به هایدن هدیه کرد. هایدن پس از شنیدن این کوارتِتهای بینظیر به لئوپولد میگوید «خداوند شاهد است و به عنوان یک مرد صادق، به شما میگویم که پسر شما بزرگترین آهنگسازیست که من میشناسم، هم شخصاٌ هم با اسم. او دارای سلیقهاست، و علاوه بر آن، فهم عمیقی در آهنگسازی دارد.»
در طول سالهای ۱۷۸۲ و ۱۷۸۵ موتزارت تعداد زیادی کنسرتو تصنیف کرد که خودش تکنواز آنها در کنسرتوهای پیانو بود، و این کارها تعدادی از بینظیرترین و زیباترین کارهای وی محسوب میشوند. اجرای این کنسرتوها مبالغ زیادی برای او به ارمغان آورد. پس از سال ۱۷۸۵ موتزارت تعداد کمتری کنسرتو نوشت و اجراء کرد. گفته میشود که او در طول این دوره از زندگیاش به علت صدمهدیدن دستش نمیتوانست کنسرت اجراء کند.
از ۵۵ سمفونیای که موتزارت نوشتهاست فقط ۴۱ سمفونی دارای امضای وی میباشند و تمامی آنها از نظر هنر و تکنیک جزء شاهکارهای موسیقی جهان به شمار میآیند. از جمع ۲۷ کنسرتوی پیانوی او ۱۷ تا از کنسرتوهای او در وین نوشته شد و باقی آنها را در طول سفرهای گوناگونش به امید به دست آوردن شغل مناسب نوشت. علاوه بر سمفونیها و کنسرتوهای پیانوی بسیار معروفش، موتزارت تعداد زیادی کنسرتو برای کلارینت، اُبوا، هورن، فلوت، بَسِت هورن ، ویولا و ویولون نوشت. در آن زمان تعدادی ساز مانند پانتومیم، هارمونیکای شیشهای ، و انواع مختلفی از سازهای بادی وجود داشت که خیلی از آنها به دلیل پیشرفت در دنیای موسیقی دیگر نواخته نمیشدند، موتزارت برای این سازها نیز قطعههایی ساخت. او ۲۳ کوارتت برای ویولون (String Quartet)، در حدود ۱۹ سونات برای پیانو، چندین فانتزی، آندانته، دیوِرتیم، کویینتت و هِکسِت، تعدادی کار برای کلیسا، و چندین مَس نوشت. او علاقهٔ زیادی به نوشتن اُپرا داشت و موزیک ۲۲ اُپرای بینظیر را ساخت. امروز قطعات شیرین اپراهای او به نام آریا (Aria) به عنوان آهنگهای جداگانه خوانده میشوند.
دانلود کنید :
\\\\\\\\\\
\\\\\\\\\\
Symphony No. 31 in D Major
Symphony No. 25 in G minor
///////////
Piano Con. 18, Mvt. 1, K. 456
Flute Con. 3 in G Major, K. 313
\\\\\\\\\\\
Great Mass in C minor K.427
No. 10 Aria Non Pi Andrai
///////////
Serduszka
Barbaro
Missa Solemnis.K.337-3.Credo
\\\\\\\\\\\
موتزارت تحت تاُثیر عقاید روشنفکری اروپای آن زمان بود، و به این دلیل در سال ۱۷۸۴ عضو فراماسونها شد. او پدرش را همچنین به این سو کشاند و پیش از مرگ پدرش موفق شد که او را نیز به عضویت فراماسون در بیاورد. در آخرین اپرایش، فلوت سحرامیز (ک ۶۲۰)، بعضی از مراسم فراماسونری را گنجانید. موتزارت، هایدن، و امانوئِل شیکِنِیدِر همگی عضو یک لژ فراماسونری بودند.Symphony No. 25 in G minor
///////////
Piano Con. 18, Mvt. 1, K. 456
Flute Con. 3 in G Major, K. 313
\\\\\\\\\\\
Great Mass in C minor K.427
No. 10 Aria Non Pi Andrai
///////////
Serduszka
Barbaro
Missa Solemnis.K.337-3.Credo
\\\\\\\\\\\
موتزارت در طول عمرش با مشکلات مادی بسیاری دست به گریبان بود و حتی پس از مرگش از ضعف مالی زندگی او بهرهبرداریهای نامناسبی گردید. او از سال ۱۷۸۴ تا سال ۱۷۸۷ زندگی بسیار مرفهی داشت، و محل زندگیاش یک عمارت هفت اتاق خوابهُ بزرگ بود که امروز به موزهای برای بازدید عموم در دُمگاسه ۵ (Domgasse ۵) وین پشت کلیسای سن استفان (Saint Stephan) تبدیل شدهاست. در همین عمارت بود که موتزارت، اپرای عروسی فیگارو (Le Nozze di Figaro) را به رشته تحریر درآورد.
بیماری و مرگ
مرگ موتزارت سوژهٔ داستانها، فیلمها، و گقتگوهای فراوان است. موسیقیدانان و محققین نظرات مختلفی در رابطه با مرگ او دارند. دقیقاٌ مشخص نیست که موتزارت در چه زمانی به بیماری و مرگ تدریجی خود واقف شد و این که آیا این درک تأثیری در کارهای او داشت یا نه. برخی معتقدند که او به تدریج بیمار شد و طرز کار و سبک موسیقی او تا حدی مرگ تدریجی او را دنبال میکند. بر خلاف این نظر، تعداد زیادی از محققین اعتقاد دارند که بیماری موتزارت به طور ناگهانی بر او عارض شد و پس از ۲ هفته، جانش را گرفت. این طرز فکر بیشتر بر اساس وضع روحی او در نامهها و مکالمههای او با دوستان، برادران فراماسون، و همکارانش میباشد و عنوان میکند که مرگ او ناگهانی و غافلگیرکننده بودهاست. دلیل اصلی مرگ موتزارت نامشخص است. در مدارک مربوط به مرگش، تب میلیاری شدید ناشی از بیماری سل علت آن ذکر شدهاست که از دیدگاه پزشکی امروزی به عنوان علت درست کفایت نمیکند. فرضیههای دیگری مبنی بر ابتلا به آلودگی تریشین، مسمومیت از جیوه، یا آنفولانزا وجود دارد اما فرضیهای که از همه مقبولتر است، علت مرگ را تب روماتیسم حاد بیان میکند که او از زمان کودکی سه یا چهار بار دچار حمله ناشی از آن شده بود. برخی از نوشتههای به جای مانده از آن زمان بیان میکنند که پزشکان آن زمان سعی کردند که موتزارت را با هجامت درمان کنند.
موتزارت حدود یک ساعت پس از نیمه شب پنجم دسامبر سال ۱۷۹۱ درگذشت . او به علت مریضیاش چندان سعی در اتمام آخرین کارش، رکوئیم مس در سی مینور (ک ۶۲۶)، نکرده بود. یک موزیسین جوان ، از شاگردهای خود موتزارت، با نام فرانز خاویر ساسمایر ، با پافشاری و درخواست کنستانز باقی رکوئیم را تمام کرد. البته کنستانز از کسان دیگری هم مانند ژوزف ایبلر برای تکمیل رکوئیم درخواست کرده بود.
موتزارت در یک گور گم نام مخصوص تهیدستان دفن شد، و به این دلیل بسیاری میپندارند که او در زمان مرگش تهیدست بود و کسی او را به خاطر نمیآورد. باوجود اینکه او شهرتی را که زمانی در وین داشت تا حدی از دست داده بود، با این حال درامد نسبتاٌ کافی داشت و علاوه بر آن، مقدار زیادی کارهای گذشتهاش در نقاط مختلف اروپا، خصوصاً شهر پراگ، برایش منبع درآمد بودند. زمان مرگش درامد سالانهٔ او حدود ۱۰٬۰۰۰ فلورین، برابر با ۴۲٬۰۰۰ دلار آمریکا (حدود سال ۲۰۰۶ میلادی)، بود که با این حساب او را میتوان در زمره مردم مرفه اروپا به شمار آورد. موتزارت به علت ولخرجی زیاد، مقدار زیادی از عایدی خود را از دست میداده و نهایتا مجبور به درخواست کمک مالی از دیگران میشدهاست. مادرش میگفت: «وقتی ولفگانگ با کسی آشنا میشود، همهٌ هستیاش را در اختیار او میگذارد».
محل دقیق دفن او در آرامگاه سن مارکس پس از چند سال گم شد، اما در محلی که حدس زده میشود بدن او در شب ۵ دسامبر ۱۷۹۱ به خاک سپرده شدهاست، امروز یک سنگ قبر وجود دارد. علاوه بر آن، در زنترال فریدهف یک تابوت خالی برای احترام به او دفن شدهاست. در سال ۲۰۰۵ تحقیقات ژنتیکی که روی جمجمهای که بسیاری آنرا متعلق به موتزارت میدانستند نتوانست ثابت کند که آیا این جمجمه واقعاً جمجمهٔ این مرد بی نظیر هست یا نه.
در سال ۱۸۰۹ کنستانز با جورج نیکولاس ون نیسن (۱۷۶۱-۱۸۲۶)ازدواج کرد. نیسِن که علاقهٔ خاصی به موتزارت داشت، برای دلائلی که خیلی مشخص نیست، تغیراتی در نامههای موتزارت میدهد و اولین زندگینامهٔ موتزارت را مینویسد.
0 نظر:
ارسال یک نظر