تولد: ۲۲ می ۱۸۱۳ در لایپزیگِ آلمان/
مرگ: ۱۳ فوریه ۱۸۸۳ در ونیزِ ایتالیا/
موسیقیسازِ اپرایی، ریچارد واگنرِ آلمانی از مهمترین شخصیتِهایِ موسیقیاییِ قرنِ ۱۹ بود. او همچنین از شخصیتهایِ حیاتیِ تاریخِ فرهنگیِ قرنِ ۱۹، بهخاطرِ نقّادی و نوشتههایِ جدلی و حمله بهباورهایِ جاافتاده بود.
اوایلِ زندگی:
ویلهلم ریچارد واگنرِ آلمانی در ۲۲ میِ ۱۸۱۳، در لایپزیگِ آلمان، در خانوادهای در طبقهیِ متوسطِ اجتماع، بهدنیا آمد و با هشتفرزندِ دیگرِ خانواده بزرگ شد. پدرِ او، فردریش، کمی بعد از تولّدِ ریچارد فوت کرد و مادرش، جوآنا، در همان سال با لودویگ گهیر ازدواج کرد.البته در اینمسئلهکهآیا فردریش پدرِ واقعیِ ریچارد هست یا خیر هم اختلافِ نظر وجود دارد و عدّهای میگویند گهیر پدرِ وی است.
در ایّامِ کودکی، او استعدادِ زیادی را در هیچزمینهای، بهجز شاعری، نشان نمیداد. واگنر و دنیایِ موسیقی با هم ارتباطِ زیادی نداشتند تا این که واگنرِ جوان، ۱۸ سالهشد و نزدِ تئودور وِینلینگ در لاپزیگِ آلمان، بهمدّتِ یکسال آموزش دید. او فعالیّتش را از سالِ ۱۸۳۳ بهعنوانِ طراح و رهبرِ کُرال(۱) در وورزبرگ شروع کرد و آثارِ اولیّهاش را بهتقلید از موسیقیسازانِ آلمانیِ عصرِ رمانتیک(۲) نوشت. لودویگفان بتهوون (۱۷۷۰-۱۸۲۷ ) بزرگترین قهرمانِ آندورانِ وی و شخصیتِ موردِ علاقهاش بود.
نخستین آثار:
واگنر اوّلین اپرایش را بهنامِ Die Feen (پریان) در سالِ ۱۸۳۳ نوشت کهالبته ایناپرا تا بعد از مرگش بهاجرا درنیامد. او طراح و رهبرِ موسیقی در تماشاخانهای در مَگدِبِرگ از سالِ ۱۸۳۴ تا ۱۸۳۶ بود، یعنی جایی که کارِ بعدیاش بهنامِ Das Liebesverbot (عشقِ ممنوعه) -که[بهطرزِ ناشیانهای] برپایهیِ «میزان، برایِ میزان»ِ ویلیام شکسپیِر (۱۵۶۴-۱۶۱۶ ) بود – در سالِ ۱۸۳۶ بهاجرا درآمد. همانسال او با «مینا پِلَنِر»ِ خواننده و بازیگر ازدواج کرد.
در سالِ ۱۸۳۷، واگنر بهعنوانِ رهبرِ نخست در تماشاخانهای در ریگا کهدر روسیهیِ آنزمان و پایتختِ لتونیِ اینزمان قرار داشت، شد و در همینسمت تا سالِ ۱۸۳۹ باقیماند. پس از آن او رهسپارِ پاریسِ فرانسه شد، بهاین امید کهآیندهاش را در آنجا بسازد. در پاریس او نفرتِ عمیقی را از فرهنگِ موسیقیاییِ فرانسوی در خود پروراند کهتا آخرِ عمرش ادامهداشت، حتی با وجودِ این که چقدر میخواست در پاریس موفّق شود. در همین موقع بود کهواگنر، در اوجِ بحرانِ مالی، مجبور شد تا حقوقِ نمایشنامهیِ Der fliegende Holländer ( هلندیِ پرنده) را بفروشد. او بعداً روایتِ دیگری از ایناثر را نوشت.
واگنر بعداً بهآلمان بازگشت و در درِزِن ( در ایالتِ ساکسونی) درسالِ ۱۸۴۲ ساکن گشت. Rienzi، اپرایِ سنگینی(۳) بهتقلید از سبکِ فرانسوی [!]، در آنجا موفقیّتِ نسبتاً خوبی را کسب کرد. در سال ۱۸۴۵،Tannhäuser (تَنهویزر)(۴) برایِ نخستینبار در دِرِزن بهاجرا درآمد و نامش را بهعنوانِ اوّلین موفقیّتِ بزرگ و البته غیرِقابلِ پیشبینیِ واگنر، در فهرستِ آثارش ثبت کرد! در نوامبرِ همانسال، وی متنِ شعرِ Lohengrin (لوِنگرین)(۵) را هم بهاتمام رساند و ساختنش را در اوایلِ ۱۸۴۶ آغاز نمود. در حینِ کار بررویِ لوِنگرین، او نقشههایی هم برایِ تترالوژی(۶)اش بهنامِ Der Ring des Nibelungen ( حلقهیِ نیبِلونگ (۷)) کشید کهتوسطِ «نورسسیگاس» مجذوبش شدهشدهبود. در سالِ ۱۸۴۵، او نمایشنامهیِ اوّلینقسمتِ تترالوژیاش را با نامِ Siegfried's Tod ( مرگِ زیگفرید (۸)) را نوشت کهبعداً نامِ آن به Die Götterdämmerung (غروبِ خدایان) تغییر دادهشد(۹).
سالهایِ تبعید:
واگنر مجبور شد تا از دِرِزن، در سالِ ۱۸۴۹ فرار کند. اینفرار بهعلّتِ پیامدهایِ انقلابِ ۱۸۴۸ و جنبشِ ناموفّقشان علیهِ مُنارشیِ(۱۰) آلمان بود. او بهسوئیس پناه آورد و ابتدا در زوریخ و سبس درحوالیِ لوسِرن ساکن شد. او تقریباً تمامِ ۱۵ سالِ آیندهیِ زندگیاش را در سوئیس گذراند، بدونِ شغلی ثابت، اخراجشده از آلمان و بدونِ دسترسیِ مجاز بهدنیایِ تئاترِ آلمانی. در طولِ اینمدّت او کارش را رویِ «حلقه» شروع کرد. موردِ مذکور تقریباً تمامِ زندگیِ خلّاقِ واگنر را بهمدّتِ دو دهه بهخود مشغول ساخت.
اوّلین اجرایِ لوِنگرین در سالِ ۱۸۵۰، با رهبریِ فرانتز لیستز، در جمهوریِ وایمار(۱۱) بود، البته شخصِ واگنر ایننمایشرا تا سالِ ۱۸۶۱ ندید. سالِ ۱۸۵۰ سالی بود بود کهیکی از زنندهترینِ رسالاتِ واگنر منتشر شد: «یهود در موسیقی». در آن رساله، وی بهطرزِ شریرانهای وجودِ موسیقیدانان و آهنگسازانِ یهودی را – مخصوصاً در جامعهیِ آلمان- کوفت و بهآنان حملهبرد(۱۲).
در سالِ ۱۸۵۳ واگنر رسماً بهساختنِ Rheingold پرداخت و آن را تا سالِ بعد تمام کرد. پس از آن او بهفعالیّتِ جدی بررویِ Walküre ( والکیری (۱۳)) پرداخت و آن را هم تا سالِ ۱۸۵۶ بهاتمام رساند. در همین زمان بود کهاو ایدهیِ نمایشی را در سر میپروراند بهنامِ «ایسولد(۱۴) و تریسترام». در سالِ ۱۸۵۷ او قسمتِ دومِ زیگفرید را هم بهاتمام رساند و تمامِ وقتش را بهتریسترام اختصاص داد. اینکار در سالِ ۱۸۵۹ بهاتمام رسید، اما بعداً در سالِ ۱۸۶۵ در مونیخ بهاجرا درآمد.
سالهایِ پایانی:
در سالِ ۱۸۶۰، واگنر بلاخره اجازهیِ ورود بهآلمان را دریافت. او میتوانست تمامیِ آلمان را ببیند، بهجز ساکسونی، ایالتی در شرقِ آمریکا کهقبلاً در پایتختش، دِرِزِن ساکن بود. در سالِ ۱۸۶۲، او تبرئهیِ عمومی (آزادیِ سیاسی) یافت. در همانسال، او فعالیّتش را رویِ Die Meistersinger von Nürnberg آغاز نمود که از سالِ ۱۸۴۵ ایدهیِ آن بهذهنش رسیدهبود. ایناثر در سالِ ۱۸۶۷ بهاتمام رسید و سالِ بعد در مونیخ اجرا شد. همان موقع بود کهاو فعالیّت بر«حلقه» را ادامهداد. در همانِ موقع او قسمتِ سومِ زیگفرید را ادامه میداد کهنهایتاً در سپتامبرِ ۱۸۶۹، بهاتمام رسید. اینماه، همان ماهی بود کهاو برایِ نخستینبار، اجرایِ Rheingold را مشاهدهکرد. سپس او مشغول بهنوشتنِ موسیقیِ Götterdämmerung ( غروبِ خدایان ) شد و اینکار از ۱۸۶۹ تا ۱۸۷۴ ادامه یافت.
سرانجام، تترالوژیِ حلقه ( Rheingold، والکیری، زیگفرید و غروبِ خدایان ) در سالِ ۱۸۷۶ و پس از سیسال از ایدهیِ اولیّهیِ آن، تمام شد. او اثرِ آخرش،Parsifal (۱۵)، را در سالِ ۱۸۸۲ بهاتمام رساند. واگنر در ۱۳ فوریهیِ ۱۸۸۳ در ونیزِ ایتالیا درگذشت و در بایرویتِ آلمان(۱۶) بهخاک سپردهشد.
منابع:
دانلود:
بیشتر:
توضیحات:
(۱): کرال یعنی اثری کهدر آن گروهِ کُر وجود داشتهباشد. گروهِ کُر گروهیست کهآواز را بهسبکِ خاصی میخوانند.
(۲): رمانتیسم بهآزادی، شخصیت ، هیجان و احساس ها، گریز و سیاحت و سفرهای جغرافیایی در آثار خود بسیار اهمیت قائل است. هنرمند در آن بهکشف و شهود میپردازد و بهافسون سخن و بهاهمیت کلمه بیاندازه آگاه است. خلاصه اینکه نویسنده خود در جریان نوشتهاش مداخله میکند و به اثر خود جنبه شخصی و خصوصی میدهد. برایِ کسبِ اطلاعاتِ کلّی درموردِ اینمکتب، اینجا را بخوانید.
(۳): متنِ اپرایِ سنگین، جدی بوده و با موسیقی همراه است.
(۴): تَنهویزِر، افسانهای آلمانیست، متعلق بهقرنِ ۱۳.
(۵): لوِنگرین، دلاوریست جامِ مقدّس بهدست و پسرِ پارسیفال.
(۶): تترالوژی یعنی چهارگانه. سهگانه – کهتریلوژی باشد – بیشتر نزدِ عامه مطرح است.
(۷): نیبلونگها در افسانههای ژرمنی، نژادی از موجودات بسیار کوتاهقامت هستند که در جهان زیرین، به نام «سرزمین مه» سکونت دارند و به سبب نام شاهشان که «نیبلونگ» است، به این نام خوانده شدهاند و گنجی بزرگ در زیر زمین دارند. زیگفرید پس از کشتن شاه آنها و پیروزی بر کوتولهای به نام آلبریش، گنج را به چنگ میآورد. پس از آن گنجداران، یعنی نخست زیگفرید و جنگاورانش و سپس بورگوندها نام نیبلونگها را برای خود برمیگزینند.
(۸):زیگفرید، اسطورهیِ رویینتنِ آلمانیست کهبا شناکردن در خونِ اژدهایی کهکشتهبود، رویینتن شد، اما در همان هنگام، برگی رویِ کمرش مینشیند و مانع رویینشدنِ آنقسمت میشود کهبعداً از همان ناحیه کشته میشود؛ مثلِ پاشنهیِ آشیل، مثلِ چشمِ اسفندیار.
(۹): فردریش نیچه هم کتابی دارد بهنامِ «غروبِ بتها»، تأثیرپذیریِ نیچه از واگنر در نامِ اینکتاب کاملاً واضح است.
(۱۰): منارشی تقریباً یعنی حکومتِ مطلقه، برخلافِ اُلیگارشی کهتقریباً یعنی حکومتِ ملوکالطوایفی.
(۱۱): جمهوریِ وایمار به نظام حکومتی آلمان طی سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۳ میلادی اطلاق میگردد. جمهوری وایمار اولین تلاش برای ایجاد مردمسالاری در آلمان بود که توسط سیاستمداران آلمانی در شهر وایمار مورد اجماع قرار گرفت.
(۱۲): جالب است بدانید کهواگنر، موسیقیدانِ موردِ علاقهیِ «آدولفهیتلر» نیز بود.
(۱۳): والکیریها ندیمههایِ اُدین و دختران زیبا اما هراسانگیزی بودند که بنا بهتصورات اسطورهای آن زمان بر فراز میدانهای نبرد جولان میزدند و آنهایی را که باید کشته شوند را انتخاب میکردند،. جالب است بدانید که والکیری، نامِ عملیّاتی در آلمانِ نازی نیز بود کهفدرت را در صورتِ کودتا حفظ میکرد. یازدهمین تلاش برایِ قتلِ هیتلر، از همین مورد منشأ میگرفت. در اینزمینه فیلمی هم با بازیِ تامکروز ساختهشدهاست کهاطلاعاتِ بیشتر را میتوانید در اینجا بخوانید.
(۱۴): در افسانههایِ قرونِ وسطی، ایسولد شاهزادهخانمی ایرلندی و معشوقِ تریسترام بود.
(۱۵): پدرِ لوِنگرین.
(۱۶): بایرویت، شهریست در جنوبشرقیِ آلمان کههمهساله جشنوارهیِ واگنر در آنجا برگزار میگردد.
مرگ: ۱۳ فوریه ۱۸۸۳ در ونیزِ ایتالیا/
موسیقیسازِ اپرایی، ریچارد واگنرِ آلمانی از مهمترین شخصیتِهایِ موسیقیاییِ قرنِ ۱۹ بود. او همچنین از شخصیتهایِ حیاتیِ تاریخِ فرهنگیِ قرنِ ۱۹، بهخاطرِ نقّادی و نوشتههایِ جدلی و حمله بهباورهایِ جاافتاده بود.
اوایلِ زندگی:
ویلهلم ریچارد واگنرِ آلمانی در ۲۲ میِ ۱۸۱۳، در لایپزیگِ آلمان، در خانوادهای در طبقهیِ متوسطِ اجتماع، بهدنیا آمد و با هشتفرزندِ دیگرِ خانواده بزرگ شد. پدرِ او، فردریش، کمی بعد از تولّدِ ریچارد فوت کرد و مادرش، جوآنا، در همان سال با لودویگ گهیر ازدواج کرد.البته در اینمسئلهکهآیا فردریش پدرِ واقعیِ ریچارد هست یا خیر هم اختلافِ نظر وجود دارد و عدّهای میگویند گهیر پدرِ وی است.
در ایّامِ کودکی، او استعدادِ زیادی را در هیچزمینهای، بهجز شاعری، نشان نمیداد. واگنر و دنیایِ موسیقی با هم ارتباطِ زیادی نداشتند تا این که واگنرِ جوان، ۱۸ سالهشد و نزدِ تئودور وِینلینگ در لاپزیگِ آلمان، بهمدّتِ یکسال آموزش دید. او فعالیّتش را از سالِ ۱۸۳۳ بهعنوانِ طراح و رهبرِ کُرال(۱) در وورزبرگ شروع کرد و آثارِ اولیّهاش را بهتقلید از موسیقیسازانِ آلمانیِ عصرِ رمانتیک(۲) نوشت. لودویگفان بتهوون (۱۷۷۰-۱۸۲۷ ) بزرگترین قهرمانِ آندورانِ وی و شخصیتِ موردِ علاقهاش بود.
نخستین آثار:
واگنر اوّلین اپرایش را بهنامِ Die Feen (پریان) در سالِ ۱۸۳۳ نوشت کهالبته ایناپرا تا بعد از مرگش بهاجرا درنیامد. او طراح و رهبرِ موسیقی در تماشاخانهای در مَگدِبِرگ از سالِ ۱۸۳۴ تا ۱۸۳۶ بود، یعنی جایی که کارِ بعدیاش بهنامِ Das Liebesverbot (عشقِ ممنوعه) -که[بهطرزِ ناشیانهای] برپایهیِ «میزان، برایِ میزان»ِ ویلیام شکسپیِر (۱۵۶۴-۱۶۱۶ ) بود – در سالِ ۱۸۳۶ بهاجرا درآمد. همانسال او با «مینا پِلَنِر»ِ خواننده و بازیگر ازدواج کرد.
در سالِ ۱۸۳۷، واگنر بهعنوانِ رهبرِ نخست در تماشاخانهای در ریگا کهدر روسیهیِ آنزمان و پایتختِ لتونیِ اینزمان قرار داشت، شد و در همینسمت تا سالِ ۱۸۳۹ باقیماند. پس از آن او رهسپارِ پاریسِ فرانسه شد، بهاین امید کهآیندهاش را در آنجا بسازد. در پاریس او نفرتِ عمیقی را از فرهنگِ موسیقیاییِ فرانسوی در خود پروراند کهتا آخرِ عمرش ادامهداشت، حتی با وجودِ این که چقدر میخواست در پاریس موفّق شود. در همین موقع بود کهواگنر، در اوجِ بحرانِ مالی، مجبور شد تا حقوقِ نمایشنامهیِ Der fliegende Holländer ( هلندیِ پرنده) را بفروشد. او بعداً روایتِ دیگری از ایناثر را نوشت.
واگنر بعداً بهآلمان بازگشت و در درِزِن ( در ایالتِ ساکسونی) درسالِ ۱۸۴۲ ساکن گشت. Rienzi، اپرایِ سنگینی(۳) بهتقلید از سبکِ فرانسوی [!]، در آنجا موفقیّتِ نسبتاً خوبی را کسب کرد. در سال ۱۸۴۵،Tannhäuser (تَنهویزر)(۴) برایِ نخستینبار در دِرِزن بهاجرا درآمد و نامش را بهعنوانِ اوّلین موفقیّتِ بزرگ و البته غیرِقابلِ پیشبینیِ واگنر، در فهرستِ آثارش ثبت کرد! در نوامبرِ همانسال، وی متنِ شعرِ Lohengrin (لوِنگرین)(۵) را هم بهاتمام رساند و ساختنش را در اوایلِ ۱۸۴۶ آغاز نمود. در حینِ کار بررویِ لوِنگرین، او نقشههایی هم برایِ تترالوژی(۶)اش بهنامِ Der Ring des Nibelungen ( حلقهیِ نیبِلونگ (۷)) کشید کهتوسطِ «نورسسیگاس» مجذوبش شدهشدهبود. در سالِ ۱۸۴۵، او نمایشنامهیِ اوّلینقسمتِ تترالوژیاش را با نامِ Siegfried's Tod ( مرگِ زیگفرید (۸)) را نوشت کهبعداً نامِ آن به Die Götterdämmerung (غروبِ خدایان) تغییر دادهشد(۹).
سالهایِ تبعید:

اوّلین اجرایِ لوِنگرین در سالِ ۱۸۵۰، با رهبریِ فرانتز لیستز، در جمهوریِ وایمار(۱۱) بود، البته شخصِ واگنر ایننمایشرا تا سالِ ۱۸۶۱ ندید. سالِ ۱۸۵۰ سالی بود بود کهیکی از زنندهترینِ رسالاتِ واگنر منتشر شد: «یهود در موسیقی». در آن رساله، وی بهطرزِ شریرانهای وجودِ موسیقیدانان و آهنگسازانِ یهودی را – مخصوصاً در جامعهیِ آلمان- کوفت و بهآنان حملهبرد(۱۲).
در سالِ ۱۸۵۳ واگنر رسماً بهساختنِ Rheingold پرداخت و آن را تا سالِ بعد تمام کرد. پس از آن او بهفعالیّتِ جدی بررویِ Walküre ( والکیری (۱۳)) پرداخت و آن را هم تا سالِ ۱۸۵۶ بهاتمام رساند. در همین زمان بود کهاو ایدهیِ نمایشی را در سر میپروراند بهنامِ «ایسولد(۱۴) و تریسترام». در سالِ ۱۸۵۷ او قسمتِ دومِ زیگفرید را هم بهاتمام رساند و تمامِ وقتش را بهتریسترام اختصاص داد. اینکار در سالِ ۱۸۵۹ بهاتمام رسید، اما بعداً در سالِ ۱۸۶۵ در مونیخ بهاجرا درآمد.
سالهایِ پایانی:
در سالِ ۱۸۶۰، واگنر بلاخره اجازهیِ ورود بهآلمان را دریافت. او میتوانست تمامیِ آلمان را ببیند، بهجز ساکسونی، ایالتی در شرقِ آمریکا کهقبلاً در پایتختش، دِرِزِن ساکن بود. در سالِ ۱۸۶۲، او تبرئهیِ عمومی (آزادیِ سیاسی) یافت. در همانسال، او فعالیّتش را رویِ Die Meistersinger von Nürnberg آغاز نمود که از سالِ ۱۸۴۵ ایدهیِ آن بهذهنش رسیدهبود. ایناثر در سالِ ۱۸۶۷ بهاتمام رسید و سالِ بعد در مونیخ اجرا شد. همان موقع بود کهاو فعالیّت بر«حلقه» را ادامهداد. در همانِ موقع او قسمتِ سومِ زیگفرید را ادامه میداد کهنهایتاً در سپتامبرِ ۱۸۶۹، بهاتمام رسید. اینماه، همان ماهی بود کهاو برایِ نخستینبار، اجرایِ Rheingold را مشاهدهکرد. سپس او مشغول بهنوشتنِ موسیقیِ Götterdämmerung ( غروبِ خدایان ) شد و اینکار از ۱۸۶۹ تا ۱۸۷۴ ادامه یافت.
سرانجام، تترالوژیِ حلقه ( Rheingold، والکیری، زیگفرید و غروبِ خدایان ) در سالِ ۱۸۷۶ و پس از سیسال از ایدهیِ اولیّهیِ آن، تمام شد. او اثرِ آخرش،Parsifal (۱۵)، را در سالِ ۱۸۸۲ بهاتمام رساند. واگنر در ۱۳ فوریهیِ ۱۸۸۳ در ونیزِ ایتالیا درگذشت و در بایرویتِ آلمان(۱۶) بهخاک سپردهشد.
منابع:
دانلود:
- میتوانید Ride را – کهقسمتی از والکیری میباشد – از اینجا با حجمِ ۴.۵ مگابایت، دانلود کنید. ( رمز: www.fiddlersatan.blogspot.com )
بیشتر:
- برایِ کسبِ اطلاعاتِ بیشتر در زمینهیِ اپرایِ پارسیفال، اینجا را بخوانید. شیطانِ ویلوننواز، بعداً بهصورتِ مفصل، آثارِ واگنر را بررسی خواهدکرد و آنها را برایِ دانلود قرارخواهدداد.
توضیحات:
(۱): کرال یعنی اثری کهدر آن گروهِ کُر وجود داشتهباشد. گروهِ کُر گروهیست کهآواز را بهسبکِ خاصی میخوانند.
(۲): رمانتیسم بهآزادی، شخصیت ، هیجان و احساس ها، گریز و سیاحت و سفرهای جغرافیایی در آثار خود بسیار اهمیت قائل است. هنرمند در آن بهکشف و شهود میپردازد و بهافسون سخن و بهاهمیت کلمه بیاندازه آگاه است. خلاصه اینکه نویسنده خود در جریان نوشتهاش مداخله میکند و به اثر خود جنبه شخصی و خصوصی میدهد. برایِ کسبِ اطلاعاتِ کلّی درموردِ اینمکتب، اینجا را بخوانید.
(۳): متنِ اپرایِ سنگین، جدی بوده و با موسیقی همراه است.
(۴): تَنهویزِر، افسانهای آلمانیست، متعلق بهقرنِ ۱۳.
(۵): لوِنگرین، دلاوریست جامِ مقدّس بهدست و پسرِ پارسیفال.
(۶): تترالوژی یعنی چهارگانه. سهگانه – کهتریلوژی باشد – بیشتر نزدِ عامه مطرح است.
(۷): نیبلونگها در افسانههای ژرمنی، نژادی از موجودات بسیار کوتاهقامت هستند که در جهان زیرین، به نام «سرزمین مه» سکونت دارند و به سبب نام شاهشان که «نیبلونگ» است، به این نام خوانده شدهاند و گنجی بزرگ در زیر زمین دارند. زیگفرید پس از کشتن شاه آنها و پیروزی بر کوتولهای به نام آلبریش، گنج را به چنگ میآورد. پس از آن گنجداران، یعنی نخست زیگفرید و جنگاورانش و سپس بورگوندها نام نیبلونگها را برای خود برمیگزینند.
(۸):زیگفرید، اسطورهیِ رویینتنِ آلمانیست کهبا شناکردن در خونِ اژدهایی کهکشتهبود، رویینتن شد، اما در همان هنگام، برگی رویِ کمرش مینشیند و مانع رویینشدنِ آنقسمت میشود کهبعداً از همان ناحیه کشته میشود؛ مثلِ پاشنهیِ آشیل، مثلِ چشمِ اسفندیار.
(۹): فردریش نیچه هم کتابی دارد بهنامِ «غروبِ بتها»، تأثیرپذیریِ نیچه از واگنر در نامِ اینکتاب کاملاً واضح است.
(۱۰): منارشی تقریباً یعنی حکومتِ مطلقه، برخلافِ اُلیگارشی کهتقریباً یعنی حکومتِ ملوکالطوایفی.
(۱۱): جمهوریِ وایمار به نظام حکومتی آلمان طی سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۳ میلادی اطلاق میگردد. جمهوری وایمار اولین تلاش برای ایجاد مردمسالاری در آلمان بود که توسط سیاستمداران آلمانی در شهر وایمار مورد اجماع قرار گرفت.
(۱۲): جالب است بدانید کهواگنر، موسیقیدانِ موردِ علاقهیِ «آدولفهیتلر» نیز بود.
(۱۳): والکیریها ندیمههایِ اُدین و دختران زیبا اما هراسانگیزی بودند که بنا بهتصورات اسطورهای آن زمان بر فراز میدانهای نبرد جولان میزدند و آنهایی را که باید کشته شوند را انتخاب میکردند،. جالب است بدانید که والکیری، نامِ عملیّاتی در آلمانِ نازی نیز بود کهفدرت را در صورتِ کودتا حفظ میکرد. یازدهمین تلاش برایِ قتلِ هیتلر، از همین مورد منشأ میگرفت. در اینزمینه فیلمی هم با بازیِ تامکروز ساختهشدهاست کهاطلاعاتِ بیشتر را میتوانید در اینجا بخوانید.
(۱۴): در افسانههایِ قرونِ وسطی، ایسولد شاهزادهخانمی ایرلندی و معشوقِ تریسترام بود.
(۱۵): پدرِ لوِنگرین.
(۱۶): بایرویت، شهریست در جنوبشرقیِ آلمان کههمهساله جشنوارهیِ واگنر در آنجا برگزار میگردد.
1 نظر:
مشه اپرا ی کامل از ریچارد اشتراوس بگذارید اونم به صورت صوتی چون فیلمش حجمش زیاد هست ممنون
ارسال یک نظر