خلاصه: کارلاُرف (تولد: ۱۰ جولای ۱۸۹۵/ مرگ: ۲۹ مارس ۱۹۸۲) آهنگساز معاصرِ آلمانی بود. عمدهیِ شهرتِ جهانیاش را به خاطر اراتوریو ( ۱ )یِ فوقالعادهاش – بهنام «کارمینال برونا» که در سال ۱۹۳۷ ساختهشد، کسبکرد. در کنار پیشهیِ آهنگسازیاش، او شیوهای نوین را در آموزش موسیقی بهکودکان طراحی کرد که هماکنون در سراسرِ جهان از آن استفاده میشود.
اوایلِ زندگی :
کارلارف در ۱۰جولای ۱۹۸۵ در مونیخ چشم بهجهان گشود. والدین باواریاییِ او در ارتش آلمان فعّالیّت داشتند . ارف در ۵ سالگی شروع به آموختن «پیانو» کرد که در کنار آن «ارگان» و «ویلون سل» نیز میآموخت؛ هرچند کهاو بیشتر بهساختن موسیقی و تصانیف در ذاتِ کلمه علاقهمند بود تا اینکه بهاجرایِ آثار بزرگان بپردازد. گویی هنر در خونِ او بود. او بهاجرای نمایش با عروسکهای خیمهشب بازی برای خانواده اش ، همچنین به ساختن آهنگ برای پیانو، ویلون، زیتر ( ۲ ) و سنتور فرنگی ( ۳ ) و تلاش برای هماهنگی آنها با یکدیگر پرداخت. او چندین داستان کوتاه را در مجلهیِ مخصوصِ کودکان، در سال ۱۹۰۵ منتشر ساخت. پس از مدتی، مشغولِ نوشتنِ کتابی در زمینهیِ طبیعت شد. او در اوقات فراغتش نیز به جمع آوری «حشره» و قاب گرفتن آنها میپرداخت!
در اواخرِ سنین نوجوانی بهطور جدّی شروع بهنوشتن موسیقی کرد، با وجودی که «هارمونیشناسی» ( ۴ ) و «آهنگسازی» را به صورتِ آکادمیک نخواندهبود. در نخستین آثارِ او، مادرش هم بهاو کمک میکرد. پس از نوشتنِ نخستین آثارش، ارف شروع بهمطالعهیِ جدی، امّا بدون معلم در زمینهیِ موسیقی پرداخت.
در سال ۱۹۱۱- زمانی که ارف ۱۶ ساله بود - مقداری از موسیقیهایش را منتشر کرد. اکثرِ موسیقیهایِ جوانیِ ارف را میتوان در ردهیِ اشعارِ آلمانی طبقهبندی کرد که بهسبک «یوهان اشتراوس» و دیگر بزرگان آن دوران نوشته شدهبود، که البته تمامی آنان نمایانگر ظهورِ یک موسیقیدانِ خبرهیِ جهانِ موسیقی بودند.
در سال ۱۹۱۲، ارف یک اثر کُرال ( ۵ ) عظیم به نام « چنین گفت زرتشت »، که نام رمانی فلسفی از فردریش ویلهلم نیچه میباشد، نوشت . در همان سال او اپرایی به نام Gisei, the Sacrifice ، تحت تاثیر «کلود دبوسی»، آهنگساز آمپرسیونیست ( ۶ ) فرانسوی نوشت. از آن پس او به اختلاطِ سازهای متنوع و عجیب در ارکستر خود پرداخت.
جنگِ جهانیِ اول :
ارف در آکادمیِ موسیقیِ مونیخ تا سال ۱۹۱۴ بهتحصیل پرداخت. از آن پس، بهسبب جنگ جهانی اول بهارتش رفت پ پس از جراحات بسیار بازگشت و در خانهی اپرای مانهایم مشغول بهکار شد، اما پس از مدتی دوباره به مونیخ بازگشت تا تحصیلات خود را ادامه دهد.
دههیِ دوم زندگی:

ارف، از سال ۱۹۲۵ تا آخر عمرش، سرپرستییِ مدرسهی ژیمناستیک، رقص و موسیقی را در مونیخ بر عهده داشت . این مدرسه در سال ۱۹۲۴ بههمراه «دوروتی گونتر» ساخته شدهبود و در آن مدرسه او بهتازهکاران این عرصه درس میداد. اینجا همانجایی بود که او نظریههایش را در آموزش موسیقی بهوسیلهیِ ارتباط همیشگیاش با کودکان، طراحی و توسعه داد و شیوهای برای آموزش را به جهانیان معرفی کرد به نام Schulwerk : Musik für Kinder که به زبان فارسی ترجمه میشود : «کارِ مدرسه: موسیقی برای کودکان» ... و بلاخره قبل از یکیاز بزرگترین آثارِ دوران زندگیاش به نام کارمینا بورانا -که بر موسیقی جهانی تاثیر گذاشت- اپراهایی را از قرن ۱۷ ویرایش کرد.
کارمینا بورانا ( ۹ ):
کارمینا بورانا، بر پایهیِ مجموعهیِ مهمی از اشعارِ لاتین و یونانی گولیاردی ( ۱۰ ) که در سال ۱۸۰۳ در کتابخانهیِ صومعهیِ بندیکتین در مکانی نزدیک مونیخ کشف شد، میباشد. این مجموعه توسط راهبها و سرایندههای قرون وسطی نوشته شدهبود. ارف بهدلیلِ تنوع عناصرِ خنده و غصه در آن، مجذوب این منظومه شد که بعداً با تغییراتی آن را منتشر کرد.
این کار ارف، بیانگر جستوجو و برای سبکی بود که قدرت بنیادین موسیقی را نشان میداد، بهخواننده امکان میداد تا موسیقی را بهطور اصیل و تأثیرگزار تجربه کند. شعر گولیارد، نهتنها عشق و شراب را گرامی میداشت، بلکه سیخونکی هم به روحیانیّون میزد؛ همین مهمّ بهعلاقهیِ ارف در این زمینه پاسخ داد و باعث شد تا اثری خلق کند که بنیادیترین ریشههایِ موسیقی که گفته میشود در ذات آدمی وجود دارد، از آن لذت ببرند؛ مثلاً با اجتناب از پیچیدگیِ بیش از حد آوایی از لحاظ آواشناسی و طبقهبندی ایدههای موسیقیایی ارف به وسیله الگوهای ساده پُرنواخت، چه کسیست که از چنین چیزی لذّت نبرد؟ ارف سبکی را معرفی کرد که بسیار وسوسهانگیز بود: سبک آغازین گرایی ( ۱۱ ) .
کارمینا بورانا به عنوان اولین قسمت از یک کانتاتا( ۱۲ )یِ سه ایی به نام Trionfi (Triumphs) که همه بر طبق متون لاتین بودند، میباشد. نام دو قسمت دیگر Catulli Carmina و Trionfo di Afrodite میباشد. اولین ویرایش آن که در سال ۱۹۳۷ انجام شد، از لحاظ سبکی هنجارشکن بود و برای ارف شهرتی ناگهانی به ارمغان آورد. ارف، کارمینا بورانا را به عنوان شروع حرفه موسیقیاش برگزید و بهناشرش دستور داد که تمامی آثار قبلیاش را نابود کند! ... که خوشبختانه این دستور انجام نشد.
روزگارِ آلمانِ نازی:
رابطهیِ ارف با فاشیسمِ آلمانی و حزبِ نازی، موضوعیست قابلِ بحث و بررسیِ بسیار. کارمینا بورانایِ وی بهشدّت در روزگارِ ظهورِ نازیسم – در فرانکفورت، ۱۹۳۷ – محبوب و مشهور بود و اثرِ مذکور، بهدفعات در آلمان اجرا میشد؛ امّا همین ریتمهایِ جدید و سبکِ هنجارشکنانه، خود نوعی مخالفت با اصولِ تثبیتگرایِ فاشیستی بود. البته ارف از معدود آهنگسازانی بود کهدر زمانِ حکومتِ نازیها، بهدرخواستِ رسمیِ آنها برایِ نوشتنِ موسیقیِ جدیدی بر A Midsummer Night's Dream - اثری منصوب بهشکسپیر- پاسخ داد. لازم بهذکر است کهدیگر آهنگسازان، پس از تحریمِ موسیقیِ ساختهشده توسطِ «فلیکس مندلسون»ِ یهودی، بهاین درخواست پاسخ ندادهبودند. مدافعان و هوادرانِ ارف میگویند کهاو قبلاً اینموسیقی را در سالهایِ ۱۹۱۷ و ۱۹۲۷ نوشتهبوده است، یعنی مدّتها قبل از علاقهمند شدنِ نازیها بهاین نمایش؛ امّا منتقدان میگویند کهموسیقیِ آنسالها با موسیقیای کهارف بهنازیها تحویل داد متفاوت بود... کههمین یعنی پاسخدادن بهدرخواستِ فاشیستهایِ آلمانی!
کارمینا برونا نامِ ارف را در حلقهیِ فرهنگیِ نازیها وارد کرد. بعد از نخستین اعلامِ نخستین خجلبهایِ رسمی (!) از صراحتِ اشاراتِ جنسی در اثرِ وی، ایناثرِ ارف جایِ خودش را در «فرهنگِ جوانانه»یِ رایشِ سوم تثبیت کرد. روزنامهیِ نازیها، Völkischer Beobachter ، یکبار بهکانتاتاهایِ ارف اشاره کرد و آنها را بدینصورت توصیف کرد: «نوعیِ موسیقیِ صریح، طوفانی، و در عینِ حال منظّم (!) که موردِ احتیاجِ روزگارِ ماست.»
ارف از دوستانِ نسبتاً نزدیکِ «کورتهابر» بهشمار میرفت. کورتهابر یکیاز رهبرانِ حرکتِ انقلابیِ Die Weiße Rose ( بهفارسی: رزِ سفید ) (۱۳) بود کهتوسطِ دادگاهِ مردمی (۱۴) بهمرگ محکومشد و در سالِ ۱۹۴۳ توسطِ نازیها اعدامگشت. ارف برحسبِ اتفاق، یکروز پس از دستگیریِ کورت بهخانهاش زنگزد. همسرِ کورت بهارف التماس کرد کهبا استفاده از نفوذش، کورت را نجات دهد، اما ارف مخالفتکرد و گفت کهاگر دوستیِ او و کورت لو برود، او «نابود» خواهدشد. همسرِ کورت دیگر ارف را ندید. بعداً ارفِ عذابِ وجدانگرفته، نامهای بهدوستِ مرحومش نوشت و از او طلبِ بخشش کرد.
دورانِ پساز جنگ:
پس از جنگِ جهانیِ دوم، از مقامِ بلندِ کارمینا بورانا بهشدّت کاستهشد. ارف بهمأمورِ نازیزُدا گفت کهاو از اعضایِ رزِ سفید بودهاست و شخصاً در حرکاتِ اعتراضی دخیل بودهاست. مسلم است کههیچ مدرکی – جز حرفِ ارف – درموردِ عضویّتش وجود نداشت و دیگر منابع هم ادعایِ او را رد میکردند.
تاریخدانِ کانادایی، مایکل. اچ. کیتر او را همدستِ مقاماتِ نازی میدانست، اما بعداً در « آهنگسازانِ عصرِ نازی: هشتچهره» (سالِ ۲۰۰۰ ) از ایناتهّامش تا حدِّ زیادی کوتاه آمد. نهایتاً تکلیفِ ارف با مقاماتِ نازیزدایِ آمریکایی مشخص شد و آنها پذیرفتند کهارف در طولِ زمانِ جنگ، ضدِّ نازیها بوده و وضعیّتِ ارف را از «خاکستریِ غیرِ قابلِ قبول» به«خاکستریِ قابلِ قبول» تغییر و بهاو اجازهیِ فعالیّتِ عمومی دادند.
اکثرِ آثارِ بعدیِ ارف – Antigonae ( ۱۹۴۹ ) ، Oedipus der Tyrann (شاه ادیپ (۱۵)، ۱۹۵۸) ، Prometheus desmotes (۱۶) در سالِ ۱۹۶۸ و نهایتاً De temporum fine comoedia ( نمایشی برایِ پایانِ زمان، ۱۹۷۱ ) –برپایهیِ اشعار و یا موضوعاتِ دورانِ باستان بودند. آنها راهِ کارمینا برونا را بهزیبایی ادامهدادند؛ البتهبهطرزِ گران و هزینهبری کههر جایی نمیتوانست اجرا شود! هرچند کهاکثرشان در آلمان اجرا شدند.
زندگیِ خصوصی:
دخترِ ارف – کهارف او را نخواست و رد کرد – بهتونلی پالمر در فیلمِ مستندِ O Fortuna گفت:« او تنها زندگیِ خودش را داشت و آنرا میخواست، فقط زندگیِ خودش!» ارف در اکثرِ مواقع از اخلاقیّات و وظیفههایِ شخصی و اجتماعیاش طفره میرفت و بعداً بهسببِ ناتوانی در انجامشان تقاضایِ بخشش میکرد.
ارف چهار بار ازدواج کرد [ اسامیِ بانوانِ مذکور، بهسببِ آلمانیبودنشان، ممکن است کاملاً درست نباشند]: در سالِ ۱۹۲۰ با «آلیس سولشر» ازدواج کرد و بعداً در سالِ ۱۹۲۵ طلاق گرفت. بارِ دوم با «آلیس ویلرت» در سالِ ۱۹۳۹ ازدواج کرد و بعداً در سالِ ۱۹۵۳ طلاق گرفت. بارِ سوم با «لوییز غینزِر» در سالِ ۱۹۵۴ ازدواج کرد و مجدداً در سالِ ۱۹۵۹ طلاق گرفت. بارِ چهارم با «لیزلُتی اِشمیتز» در سالِ ۱۹۶۰ ازدواج کرد و دیگر طلاق نگرفت! تنها دخترِ او بهنامِ گودِلا هم – از اولین ازدواجش – در سالِ ۱۹۲۱ بهدنیا آمد.
مرگ:
وقتی کهکارل ارف در سالِ ۱۹۸۲ در سنِ ۸۶ سالی فوتکرد، در چهار دورهیِ تاریخیِ آلمان زندگی کردهبود! : رایشِکایزر، جمهوریِ وایمار، رایشِ سوم ( نازیها) و آلمانِ غربی. ارف در کلیسایِ باروکِ صومعهیِ آبجوسازیِ بندیکتینِ آند [؟]، در شرقِ مونیخ بهخاک سپردهشد. بر سنگِ گورِ او نام و نامِ خانوادگیاش، سالروز تولد و مرگش و عبارتِ لاتینِ « Summus Finis» بهمعنایِ «هدفِ غایی» نوشتهشدهاست.
زندگیِ هنری:
ارف بیشتر بهخاطرِ کارمینا بورانا (۱۹۳۷)اش معروف است: یک کانتاتایِ نمایشی. ایناثر اوّلین قسمت از سهگانهایست که catulli carmina و trionfo di afrodite را نیز شامل میشود. کارمینا بورانا در حقیقت بازتابِ علاقهیِ ارف بهاشعارِ قرونِ وسطاییِ آلمان بود. نامِ اینسهگانه trionfi ( جشنِ پیروزی) میباشد، جشنِ پیروزیِ روحِ انسان بر مسائلِ جنسی و کُلگرایانه(۱۷). دربارهیِ ایناثرِ بزرگ، قبلا صحبت شدهاست و از تنها چیزی کهدر اینزمینه صحبت نشدهاست استفادهاز آن توسطِ دیگران میباشد. علاوهبر استفادهیِ نازیها از ایناثر، استفادههایِ بسیار دیگری نیز از آن شدهاست. بهعنوانِ مثال فیلمِ «در»ها از اولیور استون. اگر هم طرفدارِ مایکلجکسون بودهباشید، حتما اُفورچونا ( قسمتِ اولِ کارمینا برونا ) را مشاهدهکردهاید! از محبوبیّتِ بالایِ ایناثر و متعاقباً درخواستِ نازیها از ارف و الخ نیز صحبتکردهایم...
فعالیّتهایِ آموزشی:
در عرصههایِ آموزشی، ارف بیشتر بهسببِ Schulwerk ( کارِ مدرسه)اش شناخته میشود کهدر اصل مجموعهایست کهبرایِ افرادِ ۴ تا ۱۲ سال، نوشته و منتشر شدهاست. ایننام همچنین نامِ کتابِ او کهبرپایهیِ اجراهایِ رادیوییاش در سالِ ۱۹۴۹ در باواریا انجام شدهبود، میباشد. مجموعهیِ ایندو Musik für Kinder ( موسیقی برایِ کودکان ) نام دارد. این ایدهیِ توسطِ ارف و گانلید کیتمن، بعداً تکمیل شد و نتیجهاش همینشیوهیِ آموزشیست کهامروزه استفاده میگردد!
در روشِ ارف برای آموزش ریتم بهکودکان از لغات آشنا و مأنوس مثل اسامی حیوانات، گلها، اسامی خود بچهها، اشیاء و حتی لغاتی که فاقد معانی خاص باشد، استفاده میشود. برای آموزش صداهای موسیقی، ارف ابتدا از دو صدای (MI و SOL) استفاده می کند و بعد از یک دورهیِ تمرینات یکماهه یا دوماهه بر روی این صداها، بقیه صداها را بهکار میگیرد. La به Sol اضافه میشود و بههمین ترتیب نتهای (Re و Do) نیز بهاین مجموعه میپیوندند که حاصل این پنج صدا گام «پنتاتونیک» یا پنج صدایی را بهوجود می آورد. همین امر باعث شد که عناصر موسیقیایی کارل ارف از نظر تئوریک کاملتر از شیوههای قبل از خودش باشد. او غالباً از ترانه و ملودیهایی استفاده میکرد که بر اساس آوازها و ترانههایِ محلی و رایج ملل مختلف، از جمله آلمان شکل گرفتهبود و از آنجا که گردش ملودی در ترانههای محلی و فولکلور بیشتر در گام پنج صدایی (پنتاتونیک) صورت میگیرد، تمرینات و آهنگهای مخصوص کودکان را در این گام تنظیم کرده و معتقد است که گردشهای ملودیک در گام پنج نتی برای کودکان خوشایندتر است.
تمامیِ آثارِ ارف:
- اپراها:
- Der Mond (۱۹۳۹)
- Die Kluge (۱۹۴۳)
- Antigonae (۱۹۴۹)
- Ein Sommernachtstraum (۱۹۵۲, بازسازیشده در ۱۹۶۲)
- Prometheus (۱۹۶۸)
- De Temporum Fine Comoedia (۱۹۷۳)
- Bairisches Welttheater (Bavarian World Theatre)
- Die Bernauerin (۱۹۴۷)
- Astutuli, eine bairische Komödie (۱۹۵۳)
- Easter Play
- Comoedia de Christi Resurrectione (۱۹۵۶)
- Nativity play
- Ludus de nato Infante mirificus (۱۹۶۳)
- De Temporum Fine Comoedia, Vigilia (۱۹۷۳,بازاجرایی در ۱۹۷۷)
- Trionfi (Triumphs)
- Carmina Burana (1937)
- Catulli Carmina (1943)
- Trionfo di Afrodite (1953)
- Treatments
- Claudio Monteverdis Klage der Ariadne, Orpheus (۱۹۲۵,بازاجرایی در ۱۹۴۰)
- Entrata for orchestra, after "The Bells" by William Byrd (1539–1623) (۱۹۲۹,باز اجرا شدهدر ۱۹۴۱)
- آثارِ کلاسیک:
- Antigonae (۱۹۴۹)
- Oedipus der Tyrann (۱۹۵۹)
- Prometheus (۱۹۶۸)
- فعالیّتهایِ آموزشیِ ارف:
- Musik für Kinder (with Gunild Keetmann) (۱۹۳۰-۳۵, مجدداً در ۱۹۵۰-۵۴)
منابعِ اینمطلب:
- ویکیپدیا - ترجمهشده با تصرّف
- گفتوگویِ هارمونیک - قسمتِ فعالیّتهایِ آموزشی ارف
بیشتر:
- اُفورچونایِ کارمینا برونا را - با ترجمهیِ فارسیِ آن - از اینجا دانلود کنید.
- قسمتی از اصطلاحاتِ نسبتاً تخصصیِ موسیقیِ کلاسیک را میتوانید از اینجا بخوانید.
توضیحات:
(۱): اوراتوریو بهموسیقیای میگویند که با مطالب و سرودهایِ درزمینهیِ مذهب همراه باشد.
(۲): زیتر، نوعی سازِ زهی همانندِ سنتور است.
(۳): سنتورِ فرنگی، سنتورىست كه به جاى سيم ، تسمههاى فلزى و صدايی زنگ مانند دارد.
(۴): هارمونیشناسی، بهعلمِ بررسیِ هماهنگیِ آواها و تلفیقشان، همسازی و الخ میگویند.
(۵): کرال، بهموسیقیِ وابسته بهگروهِ سرایندگان ( گروهِ کُر) گفته میشود.
(۶): آمپرسیونیسم، مكتب نقاشی كسانی مانند Manet و Monet و Renoir و Pissarro كه هدف آن ثبت اثر آنی منظره و بازى نور از طريق بهكارگيرى رنگ هاى اصلی و خالص است. بعداً اين واژه در مورد ادبيات و بهويژه شعر نو و همچنين موسيقی نيز بهكار رفت.
(۷): اثر نئوکلاسیکی یعنی وابسته به دوران احياى هنر و ادبيات كلاسيک در انگليس بين سالهاى ۱۶۶۰ و ۱۷۴۰ .
(۸): اورفئوس، شاعر و نوازنده و شوهرِ اریدیس میباشد.
(۹): کارمینا برونا در بینِ فارسیزبانان، کارمینال برونا، کارمینا بورینا و امثالهم نیز خوانده میشود.
(۱۰): گولیاردی، دانشجویی عيار و دورهگرد بود كه شعر هجو تصنيف میكرد و گاهی هم بهصورت دلقک و نقال ومعركهگير امرار معاش ميكرد.
(۱۱): سبکِ آغازین گرایی یا پریمتیویسم، بهویژگیهایِ هنرِ انسانهایِ باستان و نخستینیِ هنر میپردازد.
(۱۲): کانتاتا قطعهاى موسيقیست شامل آواز كه داستانی را مجسم می كند.
(۱۳): دربارهیِ «رزِ سفید»، اینجا را بخوانید.
(۱۴): دادگاهِ مردمی: Volksgerichtshof
(۱۵): سرنوشت ادیپوس اين بود كه ندانسته پدر خود را بكشد و با مادر خود ازدواج كند. حتماً چیزی از «عقدهیِ ادیپ»ِ زیگموند فروید شنیدهاید.
(۱۶): در اسطورههایِ یونان، پرومتیوس شخصی بود کهاز آسمان آتش دزدید و بهبشر داد. اگر درست یادم باشد، آندره ژید هم کتابی با نامِ «پرومتهیِ سستزنجیر» دارد کهبا الهام از همین شخصیت آنرا نوشتهاست.
(۱۷): کلگرایی اين باورست کههر سازوارهى همبسته و منسجم داراى واقعيت و ارزشی است كه از واقعيت و ارزش جمع همهى اجزایِ ان آن بيشتر است، همچنین بررسی و ارزيابی اجزایِ سازواره منجر بهدرک كامل كل سازواره نمیشود.
1 نظر:
واقعاً ممنون
ارسال یک نظر