برگردان اصطلاح "ارکستراسیون" و گاه برگردان اصطلاح انگلیسی Instrumentation به معنی "هنر ترکیب رنگ های صدایی سازهای ارکستر" در نوشتن موسیقی است.
سازبندی یکی از مواد درسی رشته آهنگ سازی است.هنر جوی این رشته پس از فرا گرفتن چند بخشی کردن موسیقی (هارمونی و کنتر پوان)، نخست باید با یک یک سازهای مهم و متداول، وبه ویژه آنها که در ارکسترهای گوناگون عضویت دارند آشنا شود و به امکانات اجرایی هر ساز، به موانع و دشواری های این یا آن طرز اجرا در هر ساز،به تفاوت رنگ و حالت هر ساز با ساز دیگر، و به همین تفاوت در منطقه های صدایی،وسعت هر یک،وغیره تسلط پیدا کند. و نیزبه عوامل گوناگون موسیقی،مانند خط اصلی ملودی،خط تقویت کننده ملودی،بخش همراهی،وغیره آگاهی کامل یابد. پس از آن باید بر زمینه رشته های دیگری که آموخته است،مانند فرم،بافت،وغیره،از خود آهنگ هایی ابداع کرده،آنها را بر پایه اصول سازبندی برای ارکستر بنویسد.هنرجویان به دستور استادشان معمولا طرح کامل قطعه خود را نخست بر روی حامل های مضاعف،یا حامل های سه گانه یا چهارگانه،به گونه ای می نویسند که هریک (یا چند) گروه از سازهای همگن (یا کم وبیش همرنگ) بر روی یکی از حامل ها جای گیرد،و پس از تصحیح نادرستی های احتمالی، قطعه را بر روی پارتیتور ارکستر منتقل می کنند.آنچه در هر سازبندی با ارزش است،شناخت امکانات و دشواری های سازها،گزینش این یا آن ساز،این یا آن ترکیب سازی برای اجرای این یا آن "لایه" یا بخش موسیقی است.در نظر داشتن قدرت صدایی یک ساز نسبت به دیگری در یک ترکیب - که احتمالا سبب پوشیده شدنصدای ساز ضعیف تر می گردد.گزینش تمهیدی برای رفع این کمبود،همه از مسائل ارزشمند ساز بندی ارکستر هستند.
برخی از سازهای بادی یا تقریبا همه آنها دارای چنان ساختمانی هستندکه اجرای قطعه هایی با نشانه های تغییر دهنده بسیار،ب رایشان بی اندازه دشوار یا اساسا غیر ممکن است . چنان که آهنگ سازان در قرون گذشته مجبور می شدند برای این سازها و سهم اجرایی آنها در یک همنوازی ، به تونالیته های ساده تر، یعنی آنها که نشانه های تغییر دهنده اندک تری دارند،توسل جویند . این محدوده البته کار آهنگ سازان را دشوار می ساخت،به طوری که کارگاه ها و کارخانه های تولید ساز به این فکر افتادند که با ساختن سازهایی چند ، از یک گونه به اندازه های مختلف و سطوح زیر و بمی متفاوت،زمینه ای آماده کنند تا آهنگ سازان بتوانند در هر تونالیته دلخواه بخش های مربوط به این سازها را بنویسند . به این ترتیب سازهای انتقالی به وجود آمد.برای درک بهتر این مسئله ، یکی از سازهای انتقالی مثلا کلارینت را بررسی میکنیم : بر اثر تجربه گذشتگان این نتیجه به دست آمد که از ساز جدید دو گونه مختلف ساخته شود:
سازبندی یکی از مواد درسی رشته آهنگ سازی است.هنر جوی این رشته پس از فرا گرفتن چند بخشی کردن موسیقی (هارمونی و کنتر پوان)، نخست باید با یک یک سازهای مهم و متداول، وبه ویژه آنها که در ارکسترهای گوناگون عضویت دارند آشنا شود و به امکانات اجرایی هر ساز، به موانع و دشواری های این یا آن طرز اجرا در هر ساز،به تفاوت رنگ و حالت هر ساز با ساز دیگر، و به همین تفاوت در منطقه های صدایی،وسعت هر یک،وغیره تسلط پیدا کند. و نیزبه عوامل گوناگون موسیقی،مانند خط اصلی ملودی،خط تقویت کننده ملودی،بخش همراهی،وغیره آگاهی کامل یابد. پس از آن باید بر زمینه رشته های دیگری که آموخته است،مانند فرم،بافت،وغیره،از خود آهنگ هایی ابداع کرده،آنها را بر پایه اصول سازبندی برای ارکستر بنویسد.هنرجویان به دستور استادشان معمولا طرح کامل قطعه خود را نخست بر روی حامل های مضاعف،یا حامل های سه گانه یا چهارگانه،به گونه ای می نویسند که هریک (یا چند) گروه از سازهای همگن (یا کم وبیش همرنگ) بر روی یکی از حامل ها جای گیرد،و پس از تصحیح نادرستی های احتمالی، قطعه را بر روی پارتیتور ارکستر منتقل می کنند.آنچه در هر سازبندی با ارزش است،شناخت امکانات و دشواری های سازها،گزینش این یا آن ساز،این یا آن ترکیب سازی برای اجرای این یا آن "لایه" یا بخش موسیقی است.در نظر داشتن قدرت صدایی یک ساز نسبت به دیگری در یک ترکیب - که احتمالا سبب پوشیده شدنصدای ساز ضعیف تر می گردد.گزینش تمهیدی برای رفع این کمبود،همه از مسائل ارزشمند ساز بندی ارکستر هستند.
***
برخی از سازهای بادی یا تقریبا همه آنها دارای چنان ساختمانی هستندکه اجرای قطعه هایی با نشانه های تغییر دهنده بسیار،ب رایشان بی اندازه دشوار یا اساسا غیر ممکن است . چنان که آهنگ سازان در قرون گذشته مجبور می شدند برای این سازها و سهم اجرایی آنها در یک همنوازی ، به تونالیته های ساده تر، یعنی آنها که نشانه های تغییر دهنده اندک تری دارند،توسل جویند . این محدوده البته کار آهنگ سازان را دشوار می ساخت،به طوری که کارگاه ها و کارخانه های تولید ساز به این فکر افتادند که با ساختن سازهایی چند ، از یک گونه به اندازه های مختلف و سطوح زیر و بمی متفاوت،زمینه ای آماده کنند تا آهنگ سازان بتوانند در هر تونالیته دلخواه بخش های مربوط به این سازها را بنویسند . به این ترتیب سازهای انتقالی به وجود آمد.برای درک بهتر این مسئله ، یکی از سازهای انتقالی مثلا کلارینت را بررسی میکنیم : بر اثر تجربه گذشتگان این نتیجه به دست آمد که از ساز جدید دو گونه مختلف ساخته شود:
- سازی با آن مقیاس که هرگاه به اجرای گام یا تونالیته "دو ماژور" می پردازد،در نتیجه بم تر بودن آن،شنونده آن گام یا تونالیته را یک پرده بم تر، یعنی "سی-بمل" خواهد شنید . ساز مزبور با این مشخصه البته تونالیته های بمل دار را آسان تر از دیز دار ها اجرا خواهد کرد.این کلارینت را "کلارینت سی-بمل" نامیدند.
- کلارینت دیگری که صدای طبیعی آن (یعنی "دو" ) یک پرده ونیم بم تر از "دو"ی دیاپازون یا پیانو بود.یعنی هرگاه نوازنده ساز بر روی آن به اجرای تونالیته "دو ماژور" می پرداخت،صدای "لا ماژور از آن شنیده می شد.روشن است که ساز مزبور تونالیته های دیز دار را بهتر و آسان تر از تونالیته های بمل دار می توانست اجرا کند.این ساز را "کلارینت لا" نامیدند.نکته دیگر این که هر گاه یکی از کلارینت های بالا (یا هر دو) نقشی در همنوازی داشتند،آهنگ ساز می بایست اختلاف سطح زیر و بمی این یا آن کلارینت را در نظر بگیرد و نت اجرایی آنها را انتقالی بنویسد،زیرا مثلا برای کلارینت "سی_بمل" که نسبت به دیاپازون اساسا یک پرده بم تر است،می بایست بخش کلارینت،نسبت به سازهای غیر انتقالی یک پرده زیر تر نوشته شود(اگر قطعه موسیقی مثلا در تونالیته "ر" است،بخش کلارینت بایستی در "می" نوشته شود) و بخش کلارینت "لا" در یک آهنگ یک پرده ونیم زیرتر نوشته شود (اگر قطعه در تونالیته "سل" است،بخش کلارینت "لا" در تونالیته "سی_بمل" نوشته می شود).
- گروه ابوا،ابوای معمولی،غیر انتقالی،کرآنگله (ابوای آلتو) در "فا" (با صدایی یک نجم بم تر از سازهای غیر انتقالی). سازهای دیگر همه غیر انتقالی هستند.
- گروه کلارینت،کلارینت "سی_بمل" ،کلارینت "لا" ،کلارینت "دو" (این یک غیر انتقالی)،کلارینت "باس "سی_بمل" (به روش نت هنویسی فرانسوی به فاصله نهم بالا،و به روش آلمانی به فاصله دوم بالا برای این ساز)،کلارینت "می_بمل" (نت نویسی یک پرده و نیم پایین تر)،وچند کلارینت دیگر در ارکستر های نظامی و احیانا در ارکستر های معمولی.
- گروه ساکسوفون،سازی جدید با گونه های 12 گانه،که 3 تا از آنها انتقالی هستند،"می_بمل" ، "سی_بمل" ، و "سی_بمل" باس.
- گروه کرنت،سازی شبیه به ترومپت،در "سی_بمل" و "لا" (هر دو مقیاس در یک ساز قابل انطباق است)، و کرنت "می_بمل".
- کر فرانسوی،مانند ساکسوفون و کرنت ساز بادی مسی،با میدان صدایی نسبتا پایین(بم) در فا" (و با کاربردی اندک تر در همه سطوح دیگر). کر "فا" ، یک فاصله پنجم صدا می دهد و از این رو بخش آن را باید به فاصله پنجم بالا تر نوشت.
- گروه ترومپت،از این گروه می توان از ترومپت "سی_بمل" نام برد که سهم اجرایی آن را گاه انتقالی_متناسب با سطح زیر و بمی آن_می نویسند،اما بهتر است که این بخش را همچنان غیر انتقالی بنویسیم.
1 نظر:
سلام دوباره
هربار كه به وبلاگتون سر مي زنم كلي مطلب جديد ياد مي گيرم. خيلي جامع وكامله ازهرنظر. جدا خسته نباشيد. اما اين مطلب سازبندي خيلي پيچيده شدآخراش. آخه مي دونين كساني كه كارشون موسيقيه كه اين چيزا رومي دونن و شايد نيان اين مطلب رو بخونن. شايد. اما مخاطب اين مطالب در وبلاگ شما عام هستند پس لطفا به طريقي كه خودتون صلاح مي دونين مطلب رو براي مخاطب شفاف تر توضيح بدين. البته اگه يك واحد سازبندي براي ما به صورت آن لاين بذارين كه ديگه عالي ميشه.
موفق باشين
سارا
ارسال یک نظر