');

۴/۱۱/۱۳۸۸

جوزپه وردی ( Giuseppe Verdi )


جوزپه وردی ( Giuseppe Fortunino Francesco Verdi )درتاریخ 10 اکتبر 1813 لورونکوله [1] زاده شد . ( تقریبا 5 ماه پس از تولد ریچارد واگنر در لایپزیگ ) .نخستین اپرای او به نام اوبرتو [2] به سال 1839 در میلان با استقبال رو به رو شد و سومینش که در 1842 به صحنه رفت او را به شهرت رساند . سیزده سال بعد وقتی ریگولتو [3] ، ایل تراواتوره [4] و منحرف ( لاتراویاتا ) [5] به صحنه رفت محبوب ترین آهنگساز و اپرا نویس جهان بود . آثارش با آثار افسانه ای می یر-بیر پهلو می زد . وردی متخصصی بود که متاع مورد نیاز مردم را تهیه می کرد ، و هرگز ادعا نکرد که یک موسیقیدان فاضل است . حتی وقتی در اوج شهرت بود اعلام می کرد که مصلحت اندیش [6] است . در یکی از نامه هایی که در 1869 نوشته اشاره می کند :
« در خانه من اثری از موسیقی پیدا نمی شود ، هیچوقت به بایگانی ملی موسیقی نرفته ام ، اگر به ناشری مراجعه کردم برای استفسار و استنطاق نبوده . به آثار خوب نت علاقمندم اما نه از طریق مطالعه نت . گاهی به اپرا خانه می روم و مینشینم و گوش می دهم ... باز هم می گویم که در میان آهنگسازان گذشته و حال من کمترینم ، و از دانش بهره چندانی ندارم »
حقیقت داشت ؛در سخن نیز چندان فصاحتش نبود . از آثار خود صحبت نمی کرد ، مگر برای آنان که مستقیما درگیر بودند : ناشر آثارش ، رهبر ارمستر ، و خوانندگان . آنچه از موسیقی می خواست این بود که سخنگوی او باشد و به جای او حرف بزند ، حتی با اوقات تلخی در جواب مردمی که خاطراتش را طلب می کردند می گفت :
«هرگز به خودم اجازه نمی دهم بنشینم ، وقتم را صرف نوشتن خاطراتم بکنم ! »
در کودکی هیچ اشاره ای به اینکه روزی غول بزرگ موسیقی ایتالیا خواهد شد از خود صادر نکرد . اما استعداد داشت ، البته نه آن استعداد تاریخی و تماشایی که موزارت و مندلسون ظاهر کرده بودند . در زادگاهش لورونکوله ، نزدیک بوستو [7] در دوک نشین پارما [8] نزد ارگ نواز دهکده موسیقی یاد می گرفت . پدرش مهمانخانه و خواربار فروشی کوچکی داشت ، و از استعداد فرزندش لذت می برد . و آخر سر هم ترتیبی داد تا عاقبت توانست یک پیانو دست دوم برای او بخرد . وقتی جوزپه به ده سالگی رسید پدرش او را به بوستو فرستاد و تحت سرپرستی ذوست پینه دوزش قرار داد . در آنجا بود که که توجه یکی از بازرگانان محلی به نام آنتونیو بارتزی [9] که مردی بخشنده دست دلباز بود به او جلب شد . بارتزی او را به عنوان خانه شاگرد پذیرفت و بهترین آموزش موسیقی را که در آن شهر امکان پذیر بود در اختیارش قرار داد . که البته چیز زیادی نبود . وردی با ارگ زن محلی که سرپرست ارکستر کوچک شهر هم بود کار می کرد ، به زودی وقتی از خود استعداد نشان داد جانشین او شد . چندی بعد بارتزی او را به میلان فرستاد تا به کنسرواتور وارد شود . در 18 سالگی موسیقیدان جوان ما وارد شهر شد .

هر چه امید بر سر داشت ناگهان بر باد رفت . آنچه در بوستو آموخته بود برای ورود به کنسرواتور کافی به نظر نمی رسید . صدای پیانویش بسیار ضعیف و دانشش در باب موسیقی نظری ناقص بود . دو سال در شهر ماند ، معلم خصوصی گرفته بود . حتی کار روی اپرای اوبرتو را نیز آغاز کرد . در 1834 به بوستو بازگشت و دو سال بعد با دختر بارتزی ، ماگریتا ازدواج کرد . از روی علاقه اپرای اوبرتو را به پایان برد ؛ بخت یاری کرد و مورد توجه بارتولومیو مه - رلی مقاطعه کار اپرای اسکالا قرار گرفت . مه - رلی خطر کرد و به یک آهنگساز گمنام فرصتی داد ، و هنگامی که اوبرتو با استقبال رو به رو شد پاداش خود را گرفت . در یک اقدام مال اندیشانه به وردی پیشنهاد کرد 3 اپرا در فاصله 8 ماه برای او بنویسد . اولین قرار داد مربوط به روز پادشاهی بود . یک اپرا-کمیک که وردی مجبور شد در ایامی که برای مرگ دو فرزند و بعد همسرش عزادار بود به پایان برساند . این اثر با موفقیت هماره نشد و تعجبی نیز نداشت . شکستی از این دست نه تنها بر او تاثیر هراس انگیزی گذاشت ، بلکه مدت تقریبا زیادی او را خانه نشین کرد . دیگر فعالیت نداشت حتی به فکر افتاد آهنگسازی را رها کند .و همین سر خوردگی ها و نگرانی ها باعث شد رابطه درونی نزدیکتری با مردم موسیقی پرست و عوام الناس بر قرار کند . نوشت :
« شاید هم اپرای بدی باشد . با این حال مردم برای کار های بدتر از این هم سخت نگرفتند ، حتی دست هم زدند . اما برای اپرای من دست نزدند ، تحمل کردند و هیچ نگفتند ، برای این باید سپاسگذار باشم ! ... قصد سرزنش مردم را ندارم ، انتقادشان را می پذیرم ، فقط از شرایط دلتنگم که مرا از تحسین و تشویق ایشان محروم کرد »
دومین اپرای او اپرای نابوکو بود و با این اپرا ایتالیا به قهرمان اپرای خود که تازه رسیده بود سلام می کرد .این اپرا امروز از بسیاری جهات نشان از یک وردی شکل نیافته دارد . پس از آن وردی اپرا های بیشماری نوشت و شهرتی بی نظیر به دست آورد.
پس از مرگ همسر اولش وردی با زنی به نام جوزپینا استرپونی [10] زندگی می کرد و سرانجام در 1859 با او عهد ازدواج بست .این ازدواج موفق ولی فاقد بچه بود .


واپسین سال های عمر
در حالی که همسر او جوزپینا مخالف کار کردن او بود دیگران از جمله بویتو او را تشویق به ساختن اپراهایی از آثار شکسپیر می کردند . آنتونی و کلئوپاترا ؟ شاه لیر ؟ تبدیل لیر به موسیقی ذهنش را مشغول کرده بود جوزپینا به او التماس می کرد که استراحت کند می گفت : وردی پیر است و خسته . خودش هم پیر و خسته بود . عاقبت در 1897 در گذشت . وقتی وردی خبر مرگ همسرش را شنید از جا برخاست ، گیج و گنگ بود ، هیچ نمی گفت ، ساعت ها همانطور ایستاده بود . بقیه عمرش در سانتا آگاتا گذشت ، اما گاهی به میلان می رفت تا دوستان قدیمی را ملاقات کند . و در میلان بود که مرگ در رسید . حمله ای دست داد ؛ یک هفته بیهوش بود ، و نهایت در 27 ژانویه 1901 جهان را وداع گفت .

دانلود کنید :
La Traviata Act I

دانلود کنید :
Destiny

دانلود کنید :
Il Travator Act I
Il Travator Act II

>>> بیشتر :

__________________________
- Le Roncole
2- Oberto
3- Rigoletto
4- Il Travator
5- La Traviata
6- Pragmatist
7- Bussetto
8-Parma
9-Antonio Marezzi
10-Giuseppina Strepponi


1 نظر:

odet گفت...

tabrik tabrik tabrik tabrik
salam binahayat webloge zibaaee darid.nemitunam
begam cheqadr lezat bordam
daryacheye qu mahshar bud khaste nabashid

ارسال یک نظر

 

شیطانِ ویلون‌نواز طراحی شده توسط Insight . ترجمه و بهینه شده برای زبان فارسی توسط مجتبی ستوده