');

۴/۱۰/۱۳۸۸

جرج فردریک هندل ( Friedrich Georg Hendel )


جورج فردریک هندل در شهر هاله ، به تاریخ 23 فوریه سال 1685 ( همان سال که باخ متولد شد ) زاده شد . درباره ی کودکی او چیز زیادی نمی دانیم ، همینقدر می دانیم که در ده سالگی ارگ را چنان با شکوه می نواخت که مورد توجه یوهان آدولف ، دوک ناحیه وایسنفلز قرار گرفت . به دستور او جرج فردریک را به شاگردی نزد فریدریش زاخوف ارگ زن کلیسای لوتری در هاله فرستادند . اگر هندل غیر از زاخوف معلم دیگری نیز داشته ، از آن بی اطلاعیم .در 1702 ارگ نواز اول کلیسای جامع کالوینیست بود . اما ظاهرا خودش خوب میدانست که برای ارگ زدن در کلیسا زاده نشده . از همان روز اول علاقه شدیدی به تئاتر داشت .


در هامبورگ

در 1703 به هامبورگ رفت که از شلوغترین و معروفترین مراکز اپرا در اروپا به شمار می رفت در آنجا بود که دوستانی یافت و با یوهان ماتسون ( 1764 - 1681 ) آشنا شد و با شوق و ذوق بی سابقه ای به ساختن آهنگ پرداخت . در همین هامبورگ بود که زندگیش عاقبت به پایان رسید . ماتسون نیز همانند هندل از تخیلی قوی ، لجوج ، سرسخت ، و ستیزه گر برخوردار بود ، و این دو مرد جوان دایما با با هم جدل می کردند . اپرایی از ماتسون به نام کلئوپاترا در هامبورگ روی صحنه بود . به علاوه ماتسون خود نیز آواز می خواند ، و یکی از نقش های کلیدی اثر را بازی می کرد . و بعد از قرار معلوم برای آنکه استعداد ها و قابلیت خود را نشان دهد ، از روی صحنه پایین می آمد و به سوی ارکستر جایی که هندل پشت ارگ نشسته بود می رفت و می کوشید او را در این کار کمک کند . اما هندل از آن دسته هنرمندانی نبود که بشود او را به آسانی کنار زد . دهان را باز کردند و کلماتی آتشین بیرون پرید ، دو جوان لجوج و کله شق به سوی هم رفتند و شمشیر ها را بیرون کشیدند . ماتسون به ندل ضربه زد شمشیر به دکمه فلزی و بزرگ رقیب گرفت و شکست . اگر نیم اینچ آنطرف تر می خورد ... دومرد کنار کشیدند و آشتی کردند ، و ماتسون حتی در اولین اپرای هندل ، آلمیرا که در 1705 تصنیف شد با صدای تنور در یکی از نقش های اصلی خواند .

در ایتالیا

سال بعد ، در 1706 ، هندل به رم رفت و چهار سال در ایتالیا اقامت کرد . در آنجا او ا ساکسونی * می خواندند . مثل همیشه در آنجا نیز تاثیرات مهمی بر جای گذاشت . اما از دوره ی 4 ساله ی اقامتش در ایتالیا چیز زیادی نمی دانیم . در نواختین هارپسیکورد و ارگ با دومینیکو اسکارلاتی رقابت ها و جنگ ها داشت . همعصر واقعی او ( اسکارلاتی هم در سال 1685 به دنیا آمده بود ) ، و سازنده سونات ها و اتود های معروف ، برای ساز های کلید دار ، اسکارلاتی ، بسیار پرکار بود ، 550 قطعه کوتاه ، شاهکار های درخشان ساخت که هنوز هم این روز ها در برنامه کنسرت ها جای می گیرد . به عنوان نوازنده هارپسیکورد هر دو هم پایه بودند ولی در نواختن ارگ هندل به سادگی جلو می افتاد . مین وارینگ می گوید :
« اسکارلاتی خودش ، استادی او را در نواختن ارگ اعلام کرد و گفت تا وقتی صدای این ساز را نشنیده بود از قدرت آن اطلاعی نداشت »
داستانی شوخی آمیز هم درباره ویلون نواز و آهنگساز بزرگ آرکانجلو کورلی می گویند . اثری از هندل داشت نواخته می شد ، و کورلی با شیوه آن قطعه طوفانی و تند و تیز و اوکتاو بالا مشکل داشت ( هیچ یک از آثار کورلی از مقام و اکتاو سوم بالاتر نمی رود )
هندل که همیشه جنبش و تحرک داشت ، ویلون را از دست بزرگترین استادان اروپا می ربود و نشان می داد که یک « پاساژ » را چ
چگونه باید نواخت . کورلی ، مردی خوش اخلاق و اجتماعی ، از این کار ها ناراحت نمیشد ولی مخالفت خود را با زبانی نرم ابراز می کرد :
« ساکسونی عزیز من ، این موسیقی به شیوه فرانسوی است ، و من هیچ چیز در این مورد نمی دانم »




در انگلستان

در سال 1710 هندل ایتالیا را به مقصد هانوور ترک کرد و به عنوان نوازنده دربار انتخاب شد . بعدا همان سال آلمان را به مقصد انگلستان ترک نمود . جایی که اپرای ایتالیایی و موسیقی شنیدنی و تماشایی اش داشت مد روز می شد . هندل یک اپرا برای انگلستان ساخت که نامش را رینالدو گذاشته بود ؛ در سال 1711 به صحنه رفت و موفقیت عظیمی به دست آورد . وی در سفر دوم خود به انگلستان اپرایی نوشت به نام چوپان با وفا** و هنوز مدت زیادی نگذشته بود که قطعه صلح اوترخت را ساخت ، همچنین برای زاد روز ملکه آن*** ، هدیه فرستاد ، ملکه نیز در جواب آن هدیه مبلغ 200 پوند مقرر نمود که سالانه به او بپردازند . دوسال گذشته بود و هندل بدون پروانه از دربار هانوور غیبت کرده بود . به فکر بازگشت نبود ، شاید هم بود و ما خبر نداریم . امام وقتی در سال 1714 ملکه آن درگذشت مهار همه ی کار ها از دستش در رفت . استخدام کننده ی او شاهزاده و فرماندار هانوور با عنوان جرج اول**** به جای ملکه فقید بر تخت سلطنت انگلستان تکیه زد . چه زمان سخت و آزار دهنده ای بر هندل گذشت . نشسته بود و فکر می کرد چه خواهد شد .
هیچ نشد . از مدت ها پیش جرج اول با او سر لطف آمده بود علتش درست معلوم نبود ، به هر حال مهر و محبت پادشاه تا آنجا پیش رفت تا دستور داد مققری سالانه او را دو برابر کنند . در این زمینه شایعاتی بود که با تردید تلقی می شد . می گفتند هندل اعتماد مجدد دربار را مدیون موسیقی بزرگی به نام موسیقی آب بود که به شخص پادشاه تقدیم داشته بود . به هر حال هر چه بود ، اگر هم این قطعه را برای دربار نفرستاد ، شاه در یک مهمانی خصوصی آن را شنید ، و او را بسیار خوشامد . این مهمانی در 1717 هنگام عبور از رودخانه تیمز برگزار گردیده بود . درباره ی این موسیقی به خصوص ، « موسیقی آب » در روزنامه دیلی کورانت مورخ 19 جولای 1717 چنین آمده :

« اعلیحضرت را به قدری از این قطعه خوشامد که دستور فرمودند در رفت و برگشت سه بار تکرار شود » .

گذشته از چنین داستان هایی ظاهرا آشتی پادشاه با آهنگساز پیش از سال 1717 صورت گرفته بود .
در همان زمان بود که هندل خود را به امواج پر هیاهوی زندگی اجتماعی لندن سپرد ، نه تنها با 400 پاوند مرحمتی جرج اول ، بلکه با 200 پاوند اضافه ، که به فرمان شاهزاده خانم ویلز مقرر شده بود . با همکاری موسسات نمایشی از جانب جامعه نجیب زادگان و اشراف حمایت می شدند به سفر های اروپایی برای استخدام خواننده پرداخت . در همین احوال بود که اپراهایی چون رودخانه از قلمش تراوش می کرد : چوپان وفادار ( 1712 ) ، تسیو ( 1712 ) ، سیلا ( 1713 ) ، بندر مه آلود ( 1720 ) ، گلزار ( 1721 ) ، برنج ( 1723 ) ، جولیو چزاره ( ژولیوس سزار - 1724 ) ، تامرلانو ( 1724 ) ، سرسه ( 1738 ) و بسیاری دیگر .
کشف موسیقی هندل برای معاصران او هم قطعا چیز عجیبی نمیبود . زیرا آن ها ارزش او را می دانستند ، و خودش هم می دانست . تا جایی که تقاضا کردند در وست مینیستر به خاک سپرده شود . در 14 آوریل 1759 ، در سن 74 سالگی در گذشت و با مرگش چه اندوه عظیمی در سراسر انگلستان به وجود آورد . در رثای او قطعات فراوانی سروده و منتشر شد که بیشتر جنبه آگهی وفات داشت . یکی از آن ها که در تاریخ 17 آوریل در آگهی نامه عمومی چاپ شد شعری است موشح به نام هندل :
رفت ، روح هارمونی چون باد گذشت !
فرشتگان گردش جمع شده بر مرگش می سرایند .
هرگز ، نه ، هرگز از آغاز زمان تا کنون
دنیای موسیقی نابغه ای این چنین والا به خود ندیده بود !
وقتی میان آثارش تفرس می کنیم ، آنان که پیشتر در گذشتند به پشیزی نمی ارزند !

قسمتی از موسیقی هاله لویا از قطعه مسیحا



___________________________
* ساکسونی : Il Sassone
** چوپان با وفا : Il pastor fido
*** ملکه آن : Queen Anne
**** جرج اول : George I پادشاه انگلستان و ایرلند ( 1714-1727 ) مرد پیچیده ای بود . شخصیت تاریکش با صفاتی چون شجاعت در آمیخته بود . این مرد موفق شد خاندان خود را از فرمانداری یک شهر کوچک در آلمان به واسطه مادرش الیزابت ، که دختر جیمز اول ( 1625 - 1566 ) بود به سلطنت انگلستان برساند . بعد از مرگ ملکه آن به تخت نشست . در زمان فرمانروایی او روابط انگلستان و فرانسه تیره شد ، و تا مرحله جنگ پیش رفت . جانشین او پسرش جرج دوم مردی منطقی و معتدل از کار در آمد 33 سال سلطنت کرد و در این مدت کوشید روابط خود را با دربار لویی ها التیام بخشد .
***** به جز موسیقی آب و موسیقی آتش باقی قطعات ناقص و فقط یک پرده از نمایش می باشند .
اصطلاحات

0 نظر:

ارسال یک نظر

 

شیطانِ ویلون‌نواز طراحی شده توسط Insight . ترجمه و بهینه شده برای زبان فارسی توسط مجتبی ستوده